خانم بتول مهرانی مادرمنصورفدایی گوهری درادامه صحبت همسرشان افزودند " رجویها ومزدورانش چقدراحمق هستند ونمی فهمند که ما خانواده ها کارپنهانی نداریم که طرف بخواهد دزدکی ازما کسب کند! ما خانواده ایم وعزیزمان اسیر رجویها است که میخواهیم ازچنگال رجوی گوربگورشده نجاتش بدهیم. همان سال 1382 من وآقا به اشرف رفتیم والبته تحت کنترل گماشته های رجوی توانستیم دقایقی با منصورگفتمان کنیم. من همانجا به منصورگفتم که عزیزم توعاقل وبالغ هستی وخودت هستی که آینده ات را رقم میزنی. آنچنان که مشخص است قصد جداشدن داری حال دوست داری با ما به ایران بیا وگرنه برواروپا نزد خواهرت زندگی کن که ماهم همه جوره حمایتت میکنیم."
آقای گوهری ضمن تایید صحبت همسرشان درخصوص ملاقات با عزیزشان ادامه دادند " بخوبی یادم هست مهدی ابریشم چی مقابلم ظاهرشد وگفت بنظرمیرسد تو آدم تحصیل کرده ای هستی ولابد ما راهم میشناسی!؟ درجواب به وی گفتم البته که تحصیل کرده وبازنشسته ارتش هستم وشما را هم خیلی خوب می شناسم. شماها ابترهستید وبی آینده. ما داخل ایران فرزند داریم. نوه ونتیجه داریم وبه آینده درخشان خود خوش بین هستیم. شما چه دارید!؟ شما ابتر و بی دنباله هستید. ازدواج وتولید مثل ندارید وبچه هایمان را اینجا به بند کشاندید وعمرشان را تباه کردید. بلحاظ سیاسی نیز مزدور صدام و اجنبی و مواجب بگیرهستید و روزگارمی گذرانید…وقتی حسابی به وی توپیدم دیدم سرش را پایین انداخت وچیزی برای گفتن نداشت وسکوت کرد."
ملاقات یکساعته خانواده فدایی گوهری با آقای رنجکش صمیمانه به اتمام رسید وآقای رنجکش ضمن بیان خاطرات خود با منصورفدایی گوهری عضو اسیر لیبرتی آرزو کردند که منصور نیز با شهامت بتواند با یک نه قاطع به رجوی به نزدتان برگردد.