آقای علی اکبر حاتم از اعضای فعال و مرتبط با انجمن نجات گیلان سالیان است که برای رهایی برادر اسیرش از تشکیلات سیاه رجوی از هیچ کوششی فروگذار نکرد. بارها و بارها به اتفاق همسرش در اسارتگاه اشرف به بست نشست وعلی اصغر را فریاد کرد شاید که در ورای انبوه موانع ازجمله خاکریز و سیم خاردار و طیف به هم زنجیر شده گماشته های رجوی به گوش عزیزش برسد و موجبات رهایی اش را فراهم سازد.
آقای علی اکبرحاتم درهنگامه دیداروگفتگوی صمیمی با همشهری خودش آقای رنجکش با صدایی دردآلود وبغض سنگین گفتند " امروزحال وهوای دیگری دارم. دلم بشدت گرفته وغم سنگینی را دروجودم احساس میکنم. همینکه آقای رنجکش را دردفترانجمن نجات دیدم بی اختیارخاطره دیدار با عضورهایی یافته حمید حاجی پور برایم زنده شد. حمید حاجی پور با دیگر برادرش دوقلو بودند وقتی دوتایی همدیگررا درآغوش گرفتند وازسرشوق گریه وشادی شان درهم آمیخته شد ؛ منهم خوشحال شدم وازفرط شادمانی گریستم و از خدا خواستم منهم میتوانم برادردوقلوی خودم را درهمین دفترانجمن نجات گیلان درآغوش بگیرم. " (با گریه)
آنگاه آقای رنجکش ضمن ابرازهمدردی با ایشان ازخاطرات خود با علی اصغرصحبت کردند وافزودند " بواسطه همشهری بودنم با علی اصغرمدام با ایشان محفل داشتم وحرفهای دلمان را با امنیت کامل واطمینان خاطرباهم مطرح میکردیم. علی اصغرهیچگاه نفررجوی نبوده والان هم نیست. ما صد جورمشکل وموانع درطرد وگسستن ازرجوی داشتیم که علی اصغرمازاد برآنان یک مشکل ومانع جدی دیگردرتشکیلات داشت وآن حضوردایی اش حسین علیخواه بود که لاینقطع ازجانب تشکیلات ماموریت داشت با اهرمهای کنترل ذهن ومغزشویی مانع جدایی علی اصغر از رجویها بشود وکاری کرد که علی اصغرحول تصمیم گیری نهایی خود دچاراعوجاج ذهنی وشک وترید بشود ویک جورهایی به ترس و وحشت بیفتد که چنانچه درحین فراردستگیرشود چه بلایی درانتظارش خواهد بود ولذا ناخواسته به رجویها تمکین میکرد."
درپایان ملاقات بسیارصمیمانه یک ساعته ؛ عضوبازگشتی وآقای حاتم برعزم راسخ خود درراستای رهایی اسرای لیبرتی ازجمله علی اصغرحاتم پای فشردند وباهم عکس یادگاری انداختند.
با آرزوی رهایی تمام اسرای لیبرتی وآلبانی وبازگشت شان به دنیای آزاد خاصه وطن زیبایمان ایران