پس از رسوایی که شاهزاده وهابی در مراسم فرقه به بار آورد و مثل گاو نه من شیر ده، هر چه بار تبلیغاتی حضورش برای فرقه ممکن بود سودی داشته باشد را با اعلام خبر مرگ رجوی ملعون بر باد داد، فرقه رجوی تلاش کرد تا در ابتدا از یک سو با سکوت در برابر این خبر و از سوی دیگر با حذف کلمه «مرحوم» از فیلم سخنرانی در سایت های خودشان و سایت های مربوط به عربستان، منکر این خبر شده تا این موضوع را از سر بگذرانند اما بعد از اینکه دیدند این اقدام جز ابله فرض کردن خودشان تاثیر دیگری ندارد، روش خود را تغییر داده و تلویحاً این کلمه را پذیرفته اما گفتند که برداشت ها از گفته رئیس اسبق سازمان اطلاعات عربستان (ترکی الفیصل) اشتباه بوده است.
اما وقتی دیدند این ترفندشان هم کسی را نمی فریبد و آش آنقدر شور است که با کلک و دروغ نمیتوان از پس آن بر آمد، ترفند خود را تغییر دادند. در این مرحله به دلیل وقاحت بی نظیری که در این فرقه وجود دارد، با دریدگی همیشگی خود شروع به حمله به کسانی نمودند که خواهان جواب از سوی آنها در مورد این خبر بودند و همه را مامور و مزدور جمهوری اسلامی خواندند.
در این مرحله رفتار فرقه رجوی مانند داستان معروف فردی بود که باروت را به عنوان سیاه دانه به خلایق می فروخت. وقتی او را گرفتند و از او پرسیدند چرا باروت را بجای سیاه دانه می فروشی؟ با وقاحت تمام گفت اینها که باروت نیست و سیاه دانه است. قاضی برای اینکه به این حقه باز بفهاند که دروغش برای همه معلوم شده به او گفت: اگر این سیاه دانه است و باروت نیست آیا حاضری که آن را زیر ریش تو آتش بزنند؟ آن مجرم با حالتی حق به جانب جواب داد حاضرم.
روز بعد مردم جمع شده و باروت ها را زیر ریش این شیاد گذاشته و آتش زدند. باروت ها سوخت و ریش آن نابکار را نیز با خود سوزاند. در این لحظه آن شیاد با ریش سوخته رو به قاضی و مردم کرد و گفت "نگفتم سیاه دانه است"!
حالا رجوی ها هم که ریش شان و شاید جاهای دیگرشان از این افتضاح سوخته است، با وقاحت تمام می گویند که نگفتیم اشتباه از شماست، پس شما خائن و مزدور هستید!
یکی از کسانی که رجوی ها او را به این منظور به جلو فرستادند تا ضمن نوشتن مقاله ای به دیگران توهین کند، زری اصفهانی نام دارد. نامبرده در مقاله اش برای راستگو جلوه دادن رجوی ها تا آنجا پیش رفت که شاهزاده سعودی را یک بی اطلاع و کودن و خنگ معرفی کرده که وقتی دید رجوی در کنار مریم قجر ننشسته، تصور کرده رجوی مرده است!!! وی در مقاله اش چنین نوشته است:
«کلمه مرحوم [را] کسی گفته است که نه یک مقام رسمی است و نه اطلاعاتی از سازمان مجاهدین به صورت دقیق داشته است. زیرا که مجاهدین در عراق بودند و پایگاه شان تحت سیطره و مراقبت دایمی آمریکایی ها و بعد هم عراقی ها بوده است
اگر خبری بود و مجاهدین نمیخواستند آن را اعلام کنند که راحت میتوانستند از همین سخنران هم بخواهند که اشاره ای نکند. و اساساً ازطرز بیان این سخنران میشود دریافت که او هیچ اطلاعی از شرایطی که مجاهدین درآن بوده اند نداشته است. آمده است درسخنرانی دیده است که مریم رجوی آنجاست و مسعود رجوی نیست. به حدس و گمان چنین چیزی را گفته است.و اساساً هم منظور او از این کلمه مشخص هم نیست که چه بوده و به چیزی فکر میکرده است.
به نویسنده این مطلب و سران وقیح فرقه باید گفت ای ابلهان:
1- اگر این فرد « نه یک مقام رسمی است. و نه اطلاعاتی از سازمان مجاهدین به صورت دقیق داشته است » چرا به مراسم فرقه دعوت شده و این همه درباره حضور او تبلیغ می کنید؟
2- چطور رئیس اسبق اطلاعات عربستان و سفیر این کشور در آمریکا و انگلستان که بدلیل مناسبات و همسایگی شان با ایران لازم است ریزترین مسائل در مورد ایران خصوصاً مخالفین دولت ایران را بداند و آگاه باشد، از فرقه شما بی اطلاع است، آیا این نشان دهنده این حقیقت نیست که فرقه تروریست شما تاریخ مصرفش به سر آمده و آنقدر بی اهمیت است که دشمنان ایران هم آن را نمی شناسند؟
3- اگر عدم اطلاع این شاهزاده و مقام سیاسی و امنیتی سابق سعودی ها به گفته خودتان بدلیل اینکه « مجاهدین درعراق بودند و پایگاه هایشان تحت سیطره و مراقبت دایمی آمریکایی ها و بعد هم عراقی ها بوده است » از وضعیت فرقه بی اطلاع است، آیا نمی توان نتیجه گرفت که شعارهایی «همچون اشرف کانون استراتژیک نبرد» و «هزار اشرف می سازیم» و… کشک و پوشال است؟ چرا که خودتان معترف هستید که از دنیا آنقدر قطع هستید که مقامات سیاسی و امنیتی کشورهای همسایه ایران از وضعیت شما بی اطلاع اند.
4- چطور کسی که از اوضاع یک فرقه سه هزار نفر که در یک کمپ 500 متر مربعی قرار دارند اطلاع ندارد می تواند از اوضاع یک کشور 80 میلیونی با مساحت 1.648.195 کیلومتر مربع مطلع بوده و درباره آن صحبت کند؟ چطور بدلیل نا آگاهی می بایست سخنان او را در مورد مرگ رجوی ندید گرفت اما هم زمان و از سوی دیگر سخنان او درباره ایران را ملاک قرار داد؟
5- این که گفتید «اگر خبری بود و مجاهدین نمی خواستند آن را اعلام کنند که راحت می توانستند از همین سخنران هم بخواهند که اشاره ای نکند.» به خوبی نشان می دهد که در این فرقه چقدر حقه بازی و مخفی کردن حقایق وجود دارد و سخنرانان برنامه های شان نیز نه سخن دل شان بلکه کلماتی را می گویند که از قبل با فرقه همآهنگ شده است. ضمن این که برخلاف نظر شما مریم قجر و دیگر سران فرقه تصور خنگ و ابله بودن این شاهزاده وهابی را نداشته و انتظار چنین حرفی را هم از او نداشتند و به همین دلیل در این رابطه با او همآهنگی صورت نگرفته بود.
6- اینکه از یک طرف در مقالات خود برای پوشاندن حقیقت شاهزاده عربستانی را کودن و نادان معرفی می کنید و هم زمان محمد سید المحدثین که از مسئولین فرقه است در مصاحبه با شکبه العربیه عربستان با چاپلوسی از این شاهزاده با القاب «امیر» یاد می کند، بار دیگر دو رویی شما را هویدا کرده ومایه روسیاهی بیشترتان شده است.
صالحی