این خانم برادر خیراله محمدی علییار میباشد که سری قبل هم برای دیدار برادرش به لیبرتی عراق رفته ودست خالی و محزون برگشته بود!
این خواهر مملو ازعاطفه ی انسانی، موقع سوار شدن به اتوبوسی که او وهمراهانش را به مرز عراق می برد با چشمانی گریان وخون گرفته ازفرط گریه میگفت که عمده ترین خواست قلبی اش، دیدارودر آغوش کشیدن این برادر درزنجیرش بوده وبرای تحقق آن، لحظه ای ازپا نخواهد نشست.
او ادامه داد که هیچ سختی ومشقت قادر به جلوگیری ازراهی نیست که او برای دیدن برادرش درنظر گرفته است!
بلی این است واقعیتی از خانواده های اسرای رجوی، که باند وفرقه اش آنها را مزدور میخواند وهر چسب ناچسبی را که شایسته ی خودشان است، به آنها میچسباند.
سعید