منبع: هفته نامه پایتخت کهن شماره 87 مورخ شنبه 23/5/1395 صفحه 14.
وبلاگ، نصرت اله تاجیک – در طول سه بار دستگیری و زندان بین سالهای 1352 تا 1357 با تمامی رهبران و هوادارن سازمان مجاهدین خلق برخورد و زندگی کردم بجز مسعود رجوی که در فرصت دیگری برای نسل جوان در این زمینه خواهم نوشت. اما همانگونه که در نعش کشی سعودیها؟! نوشتم مسعود رجوی وقتی مرد که سازمانی مبارز را که زمانی آمال و آرزوی نیروهای مبارز مذهبی در پیش از پیروزی انقلاب بود را تبدیل به حیاط خلوت خود به عنوان کانونی برای کسب قدرت و امیال شخصی کرد نه زمانیکه گویا در یکی از حملات به مقرش مجروح و گویا انتقال و مداوای وی در عربستان نیز افاقه نکرده ولی همچون سایر سیاستهای غیر شفاف دیگر سازمان مرگ او به دلایل و با اهدافی چند سال از هواداران و اعضای سازمان پنهان میماند!
تا اینکه با سرمایه گذاری مادی و معنوی سعودیها و هزینه برای جمع اوری افرادیکه حتی بعد از شرکت در گرهمائی سالانه جنبش ملی مقاومت حاضر به دفاع از عمل و اقدام خود نیستند جوی راه می افتد و ترکی بن فیصل رئیس پیشین سازمان اطلاعاتی عربستان اعلام مرگ وی را مینماید و باز موضع رسمی سازمان این میشود که از صحبت ترکی الفیصل برداشت اشتباه شده است! اگر چه به نظر میرسد همه این جو تبلیغاتی برای گول زدن اذهان عمومی برای فراموشی مرگ رجوی است اما حجم این سرمایه گذاری ممکن است نشانه از آن داشته باشد که شاید اراده ای برای برجسته کردن سازمان بعنوان مخالف قدرتمند و سرمایه گذاری سیاسی روی آن در کار باشد.
اما به نظر میرسد سلسله تحولات اخیر یعنی دیدار محمود عباس و مریم رجوی در پاریس و واقعه مذکور را باید جدای از ارتباط سازمان منافقین با نیروهای سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی منطقهای که سابقه درازی دارد مورد ارزیابی قرار داد. در دوره فعلی به نظر میآید سعودیها در راستای مقابله با سیاست جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ایران و همچنین به انزوا بردن آن از تمام توان و امکانات مادی و معنوی خودشان بهره گرفتهاند و دست به هر کاری میزنند تا به نوعی جمهوری اسلامی را به انفعال بکشانند. مهمتر از آن، سعودیها خواهان آن هستند با انجام برخی تحرکات، ایران را به انجام یک عکس العمل نامعقول وادارند.
زیرا سازمان مذکور همه ساله این مراسم را برگزار میکند و شماری از سیاستمداران غیرایرانی حامی آنان نیز در این گردهمایی حضور می یابند، اما آنچه گردهمایی امسال را برجسته کرد و در توجه رسانه ها قرار داد، شرکت و سخنرانی ترکی بن فیصل و مخصوصا" اعلام مرگ رجوی بود.. طبیعی است این حضور بدون اجازه دولت عربستان نمی تواند صورت گرفته باشد ولی به عقیده من توافقات سازمان و مسئولین اطلاعاتی عربستان بیش از این میزان از سرمایه گذاری و علنی کردن روابطشان است. البته طرح موضوع فوت مسعود رجوی توسط ترکی فیصل تاحدودی به روابط پیشین و ارتباط نزدیک این سازمان و عربستان دامن زد. لذا آنچه که امروز با آن مواجه هستیم تحرکات عربستان سعودی است که در حقیقت به تلقی خودش میخواهد به جمهوری اسلامی نشان دهد که نه تنها به پاشنه آشیلهای سیاست خارجی کشور وارد شده بلکه در صورت تداوم فعالیتهای منطقه ائی ایران به حوزه امنیتی ایران نیز وارد خواهد شد.
بنابراین اینکه تحرکات و اقدامات سازمان رجوی تاچه حد موثر است و میتواند جمهوری اسلامی را تحت تاثیر قرار دهد، یک بحث است و این که عربستان بخواهد از سیاستهای اخیر ایران و بحث مراوده و ارتباطات جمهوری اسلامی با دنیای غرب و حل کردن مسائل و مشکلات در سیاست خارجی چگونه بهره برداری کند و همچنان بحث ایران هراسی را در دنیای خارج و روابط بین الملل دنبال نماید، بحث دیگری است. نزدیکی سازمان با سعودیها با توجه به اینکه مردم ایران نظر مناسب و خوبی به هیچیک ندارند بعید است بصورت راهبردی و برای انتظارت دراز مدت باشد بلکه بیشتر استفاده ابزاری هر یک از دیگری است که آن دو را بهم نزدیک کرده. سازمان می خواهد به عنوان یک مخالف قوی مطرح باشد تا از امکانات مادی و معنوی جهانی برای زنده ماندن بهره ببرد و عربستان هم میخواهد جلوی فعالیتهای سیاسی ایران در منطقه را بگیرد. عربستان دارد صحنه سوریه را می بازد و اگر در یمن هم دست آوردی نداشته باشد ممکن است به اقدامات غیر معقولی دست بزند و عکس العملهای انفعالی چاره کار نیست و ایران باید سیاست خارجی اش در این زمینه را به گونهای طراحی کند که مسائل و مشکلات منطقه را در همکاری با مجامع بین المللی و کشورهای صاحب نفوذ و منافع و کشورهایی که در صحنه بین الملل دارای امکاناتی هستند، جلو ببرد و از افتادن پوست خربزه سعودی در زیر پایش پرهیز کند.
گرد آوری – حسینی