دوست عزیز و گرامی منوچهر شهابی، تقریباً 30 سال از آشنایی ما می گذرد و از روز اول که در پاکستان همدیگر را دیدیم و یادت هست چقدر صادق و ساده بودیم و همین باعث جذب ما به سازمان شد.خودت بهتر می دانی اگر، یک در هزار هم صداقتی که در ما بود را در رهبران سازمان می دیدم، هیچ وقت از سازمان جدا نمی شدم ولی متاسفانه هرچه فکر کردم چیزی جز فریب کاری، ریاکاری، نیرنگ و فدا کردن جان ما اعضاء در سازمان ندیدم.
خودت می دانی ما سرمایه و جانمان را در آنجا گذاشتیم و کسی اینها را رها نمی کند مگر، واقعاً این سرمایه در مسیر باطل باشد.
وقتی به این نتیجه رسیدم یک لحظه هم صبر نکردم، شاید هر دروغی راجع به من به تو و سایر دوستانم گفته باشند اما من یک حرف بیشتر نداشتم و آن اینکه انقلاب درونی کشک است و باید فکری به حال جان اعضاء بکنید و آن ها را از عراق خارج کنید لااقل تو خوب می دانی که من جانم را برای حرف دوست می دهم.
از تو می خواهم اگر صداقت من را باور داری، ثانیه ای درنگ نکن و همکاری ات با تشکیلات رجوی را پایان بده و اعلام جدایی کن چرا که تمام این سالها ما انرژی و تلاشمان را در چاه باطل رجوی ریختیم.
می دانم رابطه دوستانه ای که با بعضی افراد داری مانع جدایی تو می شود ولی منوچهر جان دوستان واقعیت اینجا هستند.
خانواده تو اینجاست، اگر واقعاً قلبت برای ایران و مردم می تپد هرچه زودتر اعلام جدایی کن ان شالله خدا هم کمک می کند.
من به عنوان یک دوست همیشه برایت دعا می کنم.
برات کیخایی