براستی چرا رجوی توانست تا حال سرپا بماند؟! از این پس باید منتظر بود آیا باز هم توان حفظ نیروها را دارد یا خیر.
جنبه اول که توانست تا حال باقی بماند حمایت و پشتیبانی گسترده از وی با دادن مکان، تسلیحات، ودلارهای بی زبان از جانب دشمنان ملت ایران به رجوی بود که جنبه اصلی داستان هست که ما به آن در این بخش نمی پردازیم، وجه دوم ساختاری این فرقه را کار داریم سازمان مجاهدین یا به عبارت بهتر فرقه رجوی از همان بدو آغاز یک شبکه زیر زمینی با انحرافات فکری و التقاطی بنیانگذاری شد و با متدولوژی خاص خود که انرا ایدئولوژیک نامید پا به عرصه سیاسی گذاشت ولی در عمل هیچ قانون مندی را رعایت نکرد و دارای اصول و پرنسیب خاصی نبود. واز زمانی هم که رجوی مسئولیت آنرا به عهده گرفت یک سازمان سکت و بسته در آورد.اینگونه رجوی با استفاده از تکنیک های روانی و با بکارگیری روش های کنترل ذهن نوعی رابطه مخرب و مطلق را بین اعضای خود ایجاد نمود.
با این تفاوت با سایر جریانهای دیگر که هیچ کدام از اعضاء حق اعتراض و جواب منفی دادن ندارند.وچیزی را به عنوان فرمان پذیری تشکیلاتی و پذیرش جمع از ابتداء ساکن به خورد افراد اسیر داد.شیوه های بکار گرفته توسط رجوی در فرقه خود دقیقا این سازمان را تبدیل به یک فرقه کرد گام به گام بر ذهن و ضمیر افراد سایه انداخت و تمام دارائی های فردی و عواطف و احساسات را از آنها گرفت وبا شیادی خاص خود آنرا لازمه مبارزه تا سرنگونی دانست در صورتیکه خوب می دانست چه می کند.اولین گام ترک خانواده و عواطف آنها با بیان امضاء دادن به رجوی یعنی خون و نفستان از برای من و کسی برای خودش نیست خودش را صاحب افراد نامید و سرپیچی و نفی وی یعنی پشت کردن به رجوی که جرم آن مشخص است.جدا کردن افراد از چیزهائی که احساسات و عواطف شخصی افراد است که حق هر فرد بود را از آنها گرفت مثل جدائی (طلاق)، گرفتن فرزندان و جدا کردنشان و حتی اجازه ارتباط ندادند که خیلی از خانواده ها حتی نمی دانستند بچه هایشان در کجا بسر می برند.اجازه دیدار ندادن و قطع ارتباط داخل تشکیلات که با این وسیله خواست بگوید اینجا ارتباط خانوادگی نداریم و همه چی از کانال من عبور می کند.رجوی با این جدا سازی کاری که که هیچ کس فکر نکند حریم خصوصی وجود دارد و با سپردن افراد به مسئولین تشکیلات آنها را ملزم به آن کرد هر چه تشکیلات می گوید درست است و خارج از آن ضد ارزش و خیانت به وی می باشد.
رجوی در این سالها که از قبل برنامه آن را ریخته بود خانواده را ضد مبارزه و فاصله انداختن بین خود آنها می دانست و اینگونه اشخاص را ضد خانواده کرد.از طرف دیگر هم با توهمات خاص خود و خلاف میل اخبار و شایعات خود ساخته را به خورد اعضا داد و آنها را از ملت و مملکت دور و کینه درون آنها را شعله ور می ساخت و اینگونه کور کورانه قبول می کردند هر آنچه او می گفت را آری رجوی بعد از این اعمال خیانت خود را با دست باز در راستای مبارزه توجیه می کرد و ذهن افراد کشش فکر کردن به اقدامات خائنانه وی نبود. رجوی خود بزرگترین شیاد بود که با مارک زدن به افرادی که انتقادی داشتند و یا از ادامه مسیر خود داری می کردند با بر چسب کم آوردن و خیانت و مسئله دوران داشتن و از این پس خود را در جوار نظام ایران ببین طرف را در کنج رینگ قرار می داد و با فشار و ارعاب و تهمت از فرد اغراق میگرفت که با این وسیله هشداری به سایرین هم می دادکه نمی توانند به این راحتی از این معرکه خلاص شوند.ورود به داخل این تشکیلات مثال آب خوردن هست ولی خروجی متصور نیست و اینگونه بود که رجوی با شارلاتان بازی و ایجاد فشار توانست نیروها را نگه دارد و بودن در تشکیلات را به مثابه مدینه فاضله قلمداد کند.مناسبات فرقه ای رجوی چاه متعفنی بیش نیست که افراد بدون اختیار و البته جبر باید به آن تن دهند.ولی باید گفت از این پس چگونه و در راستای چه نیروها را نگه می دارد. چه امیدی و آینده ای در پیش رو دارند جز یک خط سیاه بعد از سالها زندگی خاکی و کرمی شکل تازه معلوم شده که این موجود در قید حیات نیست، بود به این نکبتی گذشت نبودش که معلوم است چه می شود.باید به مریم قجر گفت دوران و اضمحلال شما باخروج از اشرف شروع شد و با رفتن از عراق پایان دوران سیاسی شما خواهد بود.