دوستان سابقم که هنوز هم دربند فرقۀ رجوی در لیبرتی و یا آلبانی هستید،
در آستانۀ برچیده شدن آخرین زندان رجوی ساخته در عراق یعنی کمپ لیبرتی و انتقال همه تان به کشور آلبانی خواستم شما را مخاطب قرار بدهم و پیامی برایتان بفرستم باشد تا اگر به احتمال زیاد به دستتان نرسد یا به طریقی هم از راه دست اندرکاران اندک انترنت در آن بالاهای فرقه به داخل محفلهای خصوصی تان درز نکند، حد اقل در تاریخ ملتمان و کشورمان ایران و تاریخ مجاهدانی که صادقانه در راه تحقق آرمان آزادی و استقلال برای مردم و میهنشان گام نهادند ولی خیانت رهبری آنان را به بیراهه برد و تباهشان ساخت، ثبت گردد.
می دانم که هیچ کدام از شما به اندازه سر سوزنی به رجوی و ساختارهای فرقه ای جنایت کارانه اش اعتماد ندارید و رجوی و باند خائن و جنایتکارش را بیشتر از من می شناسید و می دانید که رجوی در این سالیان نسلی را با دروغ و فریب و دجالگری نابود و منهدم ساخت و بیشتر از من می دانید که رجوی و همپیمانانش و همپالگی هایش نه اعتقاد به دموکراسی دارند و نه پایگاهی در میان مردم ایران دارند بلکه وطن فروشانی هستند که هر جا بوی دلار و پول باشد تا کمر خم می شوند و تمام ملت ایران را می فروشند آنگونه که در رفتارها و حرکات و سیاستهای رجویها دیدیم و شنیدیم و خواندیم.
رجوی با ایجاد آنچه ارتش آزادیبخشش می نامید آن هم با تأمین تمام عیار تسلیحاتی و قرارگاهی و آموزشی ارتش صدام در واقع یک بیزنس سیاسی برای پول درآوردن و تبلیغات و فریبکاری را راه اندازی کرد بطوریکه من و ما و شماها فکر می کردیم که داریم مبارزه می کنیم البته کمی هم به شما و خودمان حق می دهم چون در آن فضای بسته ای که ما قرار داشتیم و اکنون نیز شما در آن هستید و اینکه جوانی و همه چیزتان را از دست داده اید و اکثرا بالای پنجاه سال هستید همگی می گویید برای چی بیاییم بیرون چون بعد از گذشت سی سال نه کسی داریم و نه کسی را دیگر می شناسیم و از همۀ اینها گذشته گرفتار انواع و اقسام بیمارهای صعب العلاج و ناشناخته ای هم هستیم!.
ولی من در اینجا با نوشتن این نامه می خواهم به شما بگویم که ایستادن در کنار رجوی به هر بهانه و هر حرفی خیانت به تمام ملت ایران و تاریخ است زیرا دیگر اکنون آن سالیان گذشته نیست که هر کدام در یک مقر در اشرف در حصار سیم خاردارها و کنترل شدید ورود و خروج از مقر با فاصلۀ کیلومترها تا دم در قرارگاه با دهها پست کنترل بودم. اکنون دیگر در لیبرتی و آلبانی همۀ امکانات فرار و نجات در دسترس است بویژه در حین و سر راه انتقال. اکنون دیگر دوران فریب ها و شیطنت های رجوی و همسرش که به بهانه تحلیل به خورد ماها می دادند تمام شده و همه چیز دروغ و پوچ از آب درآمده اند. گرچه قبلا هم در محفلهای خودمان به دروغ بودن آنها پی برده بودیم ولی حال دیگر برای تک تک ما ثابت شده و آشنایی کامل با این فرقه داریم بنابراین تا دیر نشده خودتان را از این منجلاب نجات دهید بویژه آنها که در کمپ موقت لیبرتی هستید بدانید که فرار و نجات از لیبرتی آسانتر از فرار و نجات از فرقه در آلبانی است چرا که در عراق تضمین بیشتری برای رهایی کامل از شر سران فرقه و به دست آوردن آزادی کامل برای رفتن به هر جا و هر کشوری که خواستید دارید. تمام کسانیکه از لیبرتی یعنی در عراق ازهفت حصار فرقه با آزاد کردن ذهنشان از بندها و بافته های رجوی گریختند در عرض چند ماه توانستند به هر کشوری که خواستند بروند و سران فرقه به هیچوجه به آنها دسترسی نداشته و ندارند چرا که آنها نمی توانند از کمپ لیبرتی خارج شوند در حالیکه در آلبانی سران فرقه آزادی رفت و آمد دارند و می توانند هر کسی را هم که از این فرقه جدا شده و در ساختمان دیگری بسر می برد تحت کنترل فکری و ذهنی و فیزیکی بگیرند و او را با انواع ترفندها و نیرنگها و وعده وعیدهای توخالی از هر گونه ارتباط با دنیای بیرون از جمله با خانواده اش منع کرده و باز همچنان او را در حصار کنترل فرقه ای خود نگهدارند و به همین علت است که چنانکه می دیدید در چند سال گذشته اکثر افراد به اصطلاح مسأله دار و «قلوس» یعنی ناراضی وغیر تشکیلاتی را در اولویت انتقال به آلبانی قرار می دادند تا از جدا شدن آنها در عراق جلوگیری کنند.
دوستان بدانید که آلبانی آخر خط است چرا که شرایط آنجا بسا وحشتناک تر از عراق است زیرا در آپارتمانهای در و پنجره بستۀ آنجا تمام روز عملیات جاری و غسل هفتگی تمام وقت می باشد و افراد در آنجا بطور کامل از دنیای بیرون ایزوله و قطع می باشند. و اگر همچنان به امیدهایی واهی بخواهید در هفت حصار رجوی باقی بمانید بدانید که بعد از این آخر خط، دیگر نقطه ای و ایستگاهی وجود ندارد جز هیچ و پوچ و تباهی و تاریکی.
اگر هنوز در لیبرتی هستید از این فرصت طلایی در عراق بودن استفاده کرده و فرار کنید تا برای همیشه و به طور کامل از شر سران فرقه خلاص شوید و اگر این فرصت را از دست داده و به آلبانی منتقل شده اید از هر فرصتی استفاده کرده و حصار کنترلی و سد مأموران رجوی را شکسته و به بیرون ساختمان و حصار رجوی بگریزید و خودتان را به مسئولان و مأموران آلبانی یا سازمان ملل یا کمیساریای عالی پناهندگی برسانید و بگویید من می خواهم آزاد و جدا زندگی کنم و حقوق پناهندگیم را نه از طریق سران فرقه بلکه مستقیما از دست شما بگیرم. اینکه به خود جرأت داده خواستۀ واقعی دل و ذهن و ضمیر خودتان را به بیرون حصار رجوی بازگو کنید اولین و مهمترین گام و روزنۀ نجات کاملتان از هفت حصار این فرقۀ مافیایی است چرا که هیچکس و هیچ نهاد دولتی و بین المللی نمی تواند جلوی بیان خواست واقعی شما را بگیرد و آن را برآورده نسازد. به امید موفقیت تک تکتان در فرار و آزادی از بندهای بنده ساز رجویهای فریبکار و خیانتکار و به امید رهایی همگی تان.
دوستتان: غفور فتاحیان – پاریس
۲ شهریور ۱۳۹۵ – ۲۳ اوت ۲۰۱۶