درابتدای کار داعش، ما با استناد به شواهد ومدارک قابل توجه، توضیح دادیم که داعش شکل تغییر یافته و قدرتمند شده ی القاعده ی عراق است که به یمن؟! اشغال نظامی این کشور توسط ائتلاف تحت زعامت آمریکا بوجود آمده بود.
در آن موقع نوشتیم که ادامه ی روند رشد سریع وعجیب داعش با اشغال و فروپاشی لیبی که با اصرار زیاد دولت فرانسه انجام شد وخانم کلینتون پشتیبانی عجیبی از این جنایت هولناک کرد، مرتبط است!
القاعده ی عراق که وارد لیبی ازهم گسیخته شد، موقعیت وفرصت لازم را برای هرچه مسلح کردن خود بدست آورد وبا کوله باری از ادوات نظامی کشور لیبی، وارد خاک عراق شد و دست به فتوحات بزرگ و صد البته مشکوکی زد!
دراین زمان بود که رجوی کوته نظر – ازاین جهت کوته نظر که فکر میکرد مردم بحد کافی بی اطلاع هستند- نام این گروه وحشتناک را که با تصاحب چاه های نفت و… به دولتی تبدیل شده بود، " عشایر انقلابی " نامید وچه مدح وثناهایی نثار آن که نکرد!
ابوبکر البغدادی (رهبر داعش)که بعنوان یک عضو فعال القاعده ی عراق درزندان آمریکائی عراق بود، اجازه یافت تا بطور منظم تحت نظارت وآموزش سرویس مخفی اسرائیل قرار گیرد.
دراین میان یک مقام بلند پایه ی ضداطلاعات نیروی هوائی صدام وارد جریان شده و ریاست سایه ای واصلی داعش را بعهده گرفت و دراین مورد خاص بود که رجوی شادمان تر وامیدوارتر شد ودانست که اربابان قدیمش دوباره درعراق صحنه گردانی میکنند وچه اتفاقی مبارک تر از این برای او؟!!
این عضو مرموز و برجسته ی ضداطلاعاتی صدام، درجریان یک درگیری درون ضد خلقی وبطور اشتباهی کشته شد و صدالبته معاونان و کارشناسان وهمکارانش با نام های جعلی، سرگرم خدمت در صفوف داعش وبلکه درراس آن هستند!
بنظر میرسد که کم لطفی های بعدی آمریکا، بخاطر وجود این عناصر مرموز بعثی در رهبری داعش بوده و جنایت های آشکار وغیر قابل دفاع داعش هم مزید برعلت بوده است!!
اما اسرائیل که ازنظر فنی و اطلاعاتی، پایه گذار داعش است، نگاهی کم وبیش متفاوت به داعش دارد وتضاد های موجود ازهمین جنبه ی قضیه نشات میگیرد!
این کشور در سطح خارجی، توجهی به انتقادات حقوق بشری ندارد ومانند آمریکا نیست که کارهایش بیشتر مورد توجه رسانه ها و… باشد!
باند رجوی هم درانتخاب بین راه اسرائیل وآمریکا، چاره ای جز تبعیت ازارباب مقتدرتر نداشت وبعد از روشن شدن اختلافات بین پدید آورندگان داعش، آهسته آهسته راه خود را بسوی آمریکا کج کرد والبته درمورد بشار اسد، هم نظراسرائیل باقی ماند.
رجوی ها، با پیش کشیدن وبرجسته کردن نیروهای طرفدار نومحافظه کاران که ظاهر خشونت بار کمتر از داعش دارند ودرماهیت فرقی با داعش ندارند،، بنوعی تقلا نمود که به ظاهر هم که شده، سفره ی خود را از " عشایر انقلابی" جدا ساخته و خود را از اتهام تبلیغ بنفع داعش دور نگه دارد و منتظر باشد که ببیند که کفه ی ترازو ی انتخابات ریاست جمهوری امریکا به کدام سو سنگینی میکند.
واما بعد!
نوشته ی جالبی دریکی از رسانه های اپوزیسیون غیر برانداز نظرم را جلب نمود که حیفم آمد آنرا برای خوانندگان این یادداشت کوتاه نقل نکنم:
" سایت اسرائیلی "مطالعات راهبردی بگین – سادات" با انتشار تفسیری، غرب را از انهدام دولت اسلامی داعش منع داشته است و آنرا خطایی استراتژیک خواند.
این سایت علیرغم اینکه در پاراگرافهای اولیه غرب را از این موضوع ترسانده است که با از بین رفتن داعش در سوریه تروریستها به سمت غرب خواهند رفت و در آنجا عملیات تروریستی انجام خواهند داد ولی نیت اصلی نویسنده در قسمتهای پایانی این مقاله منعکس شده که مینویسد:
چرا به رژیم بشار اسد برای پیروزی جنگ داخلی سوریه کمک کنیم؟ آیا تسلط روسیه بر سوریه و تقویت روسیه در خاورمیانه در چارچوب منافع غرب است؟ آیا کمک به ایران برای تسلطش در عراق با سیاستهای امریکا در عراق همخوانی دارد؟
نویسنده مقاله همچنین از درگیر شدن حزب الله لبنان در جنگ با داعش ابراز خوشحالی کرده و آنرا تحمیل هزینه سنگین به حزب الله دانسته و مینویسد:
حضور حزب الله در سوریه هزینه ای سنگین متوجه این سازمان ضد غربی کرده است که با از بین رفتن داعش پتانسیل عملیات تروریستی آنها در غرب آزاد خواهد شد.
این مقاله بشدت به رهبران فعلی کأخ سفید تاخته و نوشته است:
فقط یک استراتژی احمقانه که بر واشنگتن چیره شده میتواند محور روسیه- ایران- سوریه را مثبت بداند و در از بین بردن داعش با روسیه همکاری کند.
نویسنده این مقاله در ادامه مینویسد:
متاسفانه اوباما و همکارانش در کأخ سفید نتوانسته اند درک کنند که ایران دشمن اصلی است و با بزرگنمایی خطر داعش ضمن مشروعیت بخشیدن به ایران آنرا به بازیگری مسئول در نبرد با داعش معرفی کردند تا از این طریق به توافق هسته ای با ایران دست یابند. نویسنده نتیجه میگیرند که بنظر نمیرسد که کأخ سفید توانایی درک این موضوع را داشته باشد که داعش میتواند برای کنترل جاه طلبی ایران در تسلط بر خاورمیانه مفید و سودمند باشد.
این مقاله که لحن بشدت جنگ افروزانه ای دارد از بی ثباتی و جنگ در خاورمیانه حمایت کرده و رسما از داعش برای انجام این مأموریت دفاع میکند. بطور مثال مینویسد:
بی ثباتی و بحران خیلی مواقع نشانه های مثبتی برای تغییرند. ثبات تا وقتی منافع ما را تأمین نکند ارزشی ندارد. بیرحمی و غیر اخلاقی بودن داعش نباید استراتژی ما را تیره سازد. کشته شدن أفراد بد توسط أفراد بد مادامی که آنها را از ما دور نگه دارد میتواند سودمند و اخلاقی باشد ".