دیدار نزدیک از خانواده اسماعیل نیکزاد رودسری – گروگان فرقه رجوی

اسماعیل نیکزاد رودسری متولد 1343 شماره شناسنانه 1446 فرزند محمدعلی وطاهره درهنگامه انجام خدمت سربازی مورخه 10/2/1365 درمنطقه فکه بدست نیروهای صدام به اسارت درآمد وبه اردوگاه شماره 10 صدام هدایت شد وشماره 013024 بنام اودرصلیب سرخ جهانی به ثبت رسید.
اسیرفوق الذکرازکانال صلیب سرخ مدام با خانواده اش مکاتبه داشت واز وضعیت خود برای خانواد ه اش می نوشت تا آنان را ازنگرانی درآورد ودرعوض خانواده اش نیزجواب نامه های عزیزشان را میدادند تا دردوران اسارت قوت قلب داشته باشد.

متاسفانه ارتباط عضو اسیر صدام با خانواده چهارساله نشده بود که متعاقب شکست فرقه رجوی موسوم به  مجاهدین درعملیات مرصاد ؛ طی یک معامله کثیف فی مابین صدام و رجوی ؛ اسماعیل نیکزاد اغفال شد و ازچاله به چاهی عمیق درمناسبات فرقه گرایانه رجوی افتاد که امروز خانواده اش 27 سال دوری غمباروسنگینی وپرقیمتی را سپری کرده است که خانم سکینه نیکزاد خواهربزرگ خانواده اینچنین شرح میدهد ” بعدازبه اسارت درآمدن اسماعیل چندسالی باهم ارتباط داشتیم ونامه ردوبدل میشد تا اینکه زمان تبادل اسرا شروع شد وما خوشحال وخندان بساط پذیرایی واستقبال جورکردیم ویک جورهایی خانواده مان بیش ازپیش دورهم جمع شدیم. سختم هست که صحبت کنم چون اسماعیل ما توجمع آزاده ها نبود ومتاسفانه اززبان آزاده ها فهمیدیم که عزیزمان گرفتاررجوی وطن فروش شده است وما مانده بودیم که چکارکنیم. مادرمان که طاقتش را ازدست داده بود ودچارناراحتی قلبی شد وهرروزبا گریه وزاری درانتطاراسماعیل بود که بیاید. همین چشم انتظاری باعث شد مادرم درعنفوان جوانی درسن 57 سالگی ما را تنها بگذارد وازمیان ما برود.(گریه اعضای خانواده)

 آقای هادی رضاپورمقدم داماد ارشد خانواده که زحمات زیادی برای رهایی اسماعیل ازاسارت رجوی متحمل شده است درادامه صحبتهای همسرشان ادامه دادند ” بعد ازدرگذشت مادردقیقا 10 سال بعد این خانواده دردمند پدرشان را نیزازدست دادند طوریکه عمیقا جای خالی اسماعیل را درمیان خود احساس میکردند. لذا همچنانکه خود شما مستحضرید کم کم ارتباط مان با شما وانجمن نجات برقرارشد وتو این سالیان به دفعات به اتفاق خواهران اسماعیل بمنظوردیداربا اسماعیل به عراق واسارتگاه اشرف رفتیم. من رفتارهایی ازگماشته های مجاهدین دیدم که درتصورم هم نمی گنجید. ما خانواده ها آنان را با مهرومحبت صدا می زدیم وبه سمت شان گل پرتاب میکردیم ولیکن آنان درعوض به ما فحش میدادند وسنگ پرتاب میکردند طوریکه دراثرباران سنگی که به سمت ما روان بود من ازناحیه زانوی راست بشدت آسیب دیدم وحقیقتا نسبت به آنان واکنشی نداشتم ولی با خودم می گفتم یعنی اسماعیل هم توهمین جمع نفرات است ودارد مقابل خانواده اش سنگ پرانی میکند!؟ ”

 
آقای هادی رضاپور مقدم داماد ارشد خانواده دردمند نیکزاد رودسری

طیبه از دیگرخواهران اسماعیل نیکزاد با روی خوش وخنده میگوید ” همه اینها را ما به فال نیک میگیریم چرا که میدانیم توی مناسبات آنجا همه چیزکنترل شده است وبه اعضا دستوروحکم میکنند که چه بکنند وچه نکنند یعنی که مجبورهستند ومحکوم ومعذور. خدمت شما عرض کنم ما 6 تا خواهرهستیم که باهم قول شرف دادیم که عزیزمان را ازدست رجوی لعنتی نجات بدهیم. باهم به عراق رفتیم وبا هم بارها وبارها نزد شما دردفترانجمن نجات آمدیم وبا هرجداشده ای ملاقات کردیم وازبرادرمان سراغ گرفتیم چونکه عزم جزم داریم به هرقیمت اسماعیل را ازشررجوی رها کنیم وبه کانون گرم خانواده مان بیاوریم.”
دیدارخانوادگی وبسیارصمیمانه با خانواده چشم انتظار نیکزاد سه ساعت تمام به طول انجامید وهریک ازاعضای خانواده خاصه خواهران مقاوم با یک عالمه امید وآرزوعزم جزم داشتند که تا رهایی اسماعیل ازچنگال تشکیلات سیاه رجوی کوتاه بیا نخواهند بود و روزی نه چندان دور امیدوارند که عزیزشان را درکانون پرمهرخانواده درآغوش بفشارند.

نمونه نامه های خانواده چشم انتظارنیکزاد درج شده درسایت نجات

همه منتظر آمدنت به خاک وطن هستند

آرزو داریم تو را ببینیم

خروج از نسخه موبایل