تلنگر روح فرزندانمان ما باشیم

نمیدانم باید از انتقال فرزندانمان از لیبرتی به آلبانی شاد باشم یا غمگین!!! زیرا از نظر بنده بعنوان فرزندی که آزاد و در مملکت خویش در آرامش و به دور از هرگونه جنگ و خونریزی زندگی می کند؛ انتقال از زندانی به زندان دیگر، حال هرچند زیباتر و شیک تر، شادی به دنبال ندارد، بلکه غصه را افزون می کند… اما با اینحال با وعده ی اینکه آلبانی جزو کشورهای اروپایی می باشد و اروپا هم ادعای آزادی افراد را دارد، شاید در آنجا کورسوی امیدی برای آزادی فرزندانمان باشد، شادی میکنم…

اما همه ی ما می دانیم که این سردمداران قدرت صرفاً جهت دست یافتن به خواسته های خود از فرقه رجوی و از فرزندان ما استفاده میکنند، و در این بین عمر فرزندان ماست که به فنا رفته و می رود، پس ما خانواده ها همچنان باید مستحکم و امیدوار به تلاشمان برای نجات فرزندانمان ادامه دهیم. چون تنها امید فرزندانمان ماخانواده ها هستیم…

تا به حال به دنبال نجات جانشان از حملات داعش و جنگ هایی که در عراق بوده و هست، بودیم؛ و حال آنکه از نگرانی حفظ جانشان رهیدیم باید به دنبال حفظ و نجات روحشان باشیم… تا هرچه زودتر از این فرقه ی دون صفت، خارج شوند و به آزادی برسند…

چند روز پیش دوستی برایم متنی ارسال کرد که محتوای آن درخصوص تعصب به عقاید و در ارتباط با نحوه ی تربیت فیل ها مطلبی را اذعان داشت که: " فیل بانان تنها با درک یک نکته و به شیوه ای بسیار ساده، فیل های عظیم الجثه را کنترل می کنند. وقتی فیل هنوز بچه است، یک پایش را با طناب محکمی به تنه درختی می بندند. بچه فیل، هرچه تقلا می کند نمی تواند خودش را آزاد کند. اندک اندک بچه فیل با این تصور عادت می کند که تنه درخت از او نیرومندتر است. هنگامی که بچه فیل بزرگ می شود و قدرت شگرفی می یابد، تنها کافی است ریسمانی نازک به دور پای فیل گره زده شود و به یک نهال کوچک بسته شود. جالب اینکه فیل هیچ تلاشی برای آزاد کردن خودش نمی کند.

همچون فیل ها، پاهای ما نیز اغلب اسیر باورهای شکننده اند، اما از آنجا که در گذشته به قدرت تنه درخت عادت کرده ایم، شهامت مبارزه را نداریم. بی آنکه بدانیم که تنها یک عمل متهورانه ساده برای دست یافتن ما به موفقیت کافی است!"

و حالا، فرزندان ما چون این فیلها، با باور غلط قدرت فرقه رجوی سی و اندی سال عمر در حبس، هرچند حبسی به بزرگی یک شهر، یا یک کمپ یا یک آپارتمان، هرچند واقع در عراق یا آلبانی، عمر گذرانده اند، و آنان نیز نیاز به تلنگری دارند برای اینکه به فکر آزادی و رهیدن از زندان بیفتند… و این وظیفه ی ما خانواده هاست که با پیگیری مجدانه و تلاشهای مستمر، آن تلنگر بر روح آنان باشیم، تا شاید بتوانند خود را از این بند پوسیده برهانند.

همانطور که در ملاقات با نجات یافتگان، اگر دقت کرده باشیم تنها یک حرکت ساده و یا یک صدای هرچند ضعیف خانواده، برای فرزندان ما چون ندای روحانی از وحی بوده و تلنگری بر روحشان، تا به دنبال آزادی حرکت کنند. و به همین خاطر است که رؤسای فرقه ی رجوی از خانواده و دیدار اعضاء با آنان جلوگیری می کنند و وحشت دارند…

آنان می دانند که هیچ سلاحی قوی تر از نیروی عشق خانواده به فرزند نیست، به همین خاطر با فریادهای خانواده ها در پشت قرارگاههایشان احساس می کنند که زلزله ای قوی زیر پایشان رخ داده و از کنترل آنان خارج می شود؛ و به همین خاطر تلاش میکنند تا هرچه بیشتر فرزندان را از ما دور نگه دارند اما آنان نمیدانند که خانواده ها برای نجات فرزندانشان حتی اگر آنسوی کره زمین باشد نیز با پای پیاده و دست خالی رهسپار می شوند چون آنان به نیروی خدا و عشق مسلح اند.

خانواده های عزیز، همگی باید به این نکته دقت داشته باشیم که فرزندان ما با تصور واهی مبنی بر قدرت داشتن این فرقه سی و چند سال زندگی کرده اند، و حال نیاز به چیزی دارند تا این عقیده و باور در آنان بشکند و بتوانند قیام کنند و خود را از چنگال این فرقه نجات دهند، پس همچنان باید تلاش کنیم تا ما آن تلنگر باشیم. پس من نیز به مانند مادران داغدیده ی گریان، پدران اندوهگین، همسران سختی کشیده که همچنان چشم به دنبال بازگشت یار دارند، فرزندانی که هنوز چشمشان به در خانه است تا والدینشان را ببینند، خواهران و برادرانی که شاید از دید همه پنهان مانده و دیده نشده اند اما بی منت به دنبال برادر و خواهر خود میگردند تا آنها را به خانه برگردانند، تلاش میکنم تا عزیزی که این فرقه از ما گرفته برگردانم و این فرقه ضالّه، از نظر همه ی ما، که سعی دارد با دست و پا زدن از غرق شدن جلوگیری کند، اما همه میدانیم که هر لحظه بیشتر فرو میرود، از بین برود، تا دیگر خانواده ای گریان و سرگردان غربت برای دیدار چند ثانیه ای با فرزند خود نشود.

تلنگر روح فرزندانمان ما باشیم.

سهیلا سلمان زاده خواهرزاده رحیم سهرابی

خروج از نسخه موبایل