بعد از صحبت های علی اصغر باباپور، آقای صالحی سئوال نمودند آیا فشار در لیبرتی روی اعضای همانند اشرف بوده یا کمتر شده است؟
آقای باباپور در پاسخ گفتند بعد از آمدن آمریکا به عراق و خلع سلاح دیگر ارتش موضوعیتی نداشت هدف اول فرقه رجوی حفظ نیرو بود دیگر آن انسجام تشکیلاتی قبلی را نمی توانست داشته باشد به مراتب در لیبرتی انسجام تشکیلاتی پایین تر آمده بود زیرا حضور کمیساریای عالی پناهندگی در لیبرتی برای تشکیلات محدودیت ایجاد می کرد به صورتی که تشکیلات قادر نبود روی اعضای خود مثل قدیم اعمال فشار کند ما در لیبرتی تحت مانیتورینگ کمیساریا بودیم.
در واقع نشست ها در لبیرتی بیشتر به نوعی رفع تکلیف بود و صوری برگزار می شد، اگر نیروهای سازمان را طیف بندی کنیم سه طیف وجود داشته است 1- طیف جوان که اکثراً به محض رفتن به آلبانی از سازمان جدا شدند 2- نفرات میانسال که آنها هم تعدادی جدا شدند 3- اما طیف مسن و قدیمی که اکثراً دستی در جنایت و کشتار مردم کشور خود دارند مجبورند بمانند و چاره دیگری ندارند.
آقای باباپور در ادامه بحث عنوان نمود فرقه رجوی یک جریان ریشه داری نیست در بین مردم جایگاهی ندارد و این موضوع را بعد از این که به ایران آمدم برایم اثبات شد، حرکت رجوی بر خلاف نظر خودشان که مدعی به اصطلاح عاشوراگونه هستند اینطوری نیست امام حسین(ع) چراغ را خاموش کرد خیلی ها رفتند اما خودش باقی ماند و مبارزه کرد و شهید شد در حالی که رجوی از صحنه گریخت و نیروهایش را تنها گذاشت این همه کشته ای که در اشرف و لیبرتی به جا گذاشته شد می توانست اتفاق نیفتد اما رجوی حقه باز برای این که خودش را مظلوم جا بزند و تشکیلاتش را در عراق حفظ کند از خون اعضایش خرج کرد.
آقای عین الله شعبانی یکی دیگر از نفرات جدا شده از فرقه رجوی بیان داشت در اشرف ما عملیات جاری به صورت روزانه داشتیم، نشست های جمعی اهرم های رجوی برای حفظ تشکیلاتش بود اما حالا دیگر این فشارها مانند گذشته نیست.
بعد از سرنگونی صدام بی اعتمادی توی مناسبات فرقه رجوی موج می زند حتی اعضای به اصطلاح شورای رهبری فرقه دیگر اعتقاد و اعتمادی ندارند محصول بی اعتمادی، جدا شدن تعدادی از اعضای شورای رهبری است که می بینیم در بیرون علیه فرقه دست به افشاگری می زنند.
ادامه دارد