قبلا هم طی یادداشت کوتاهی یاد آور شده ایم که این خانم زجر کشیده ومادر ابراهیم جدی (دکتر حمید) – اسیر فرقه ی رجوی – با آگاهی از وضع جسمی نگران کننده اش، برای اولین وآخرین بار به عراق سفر کرد تا شاید این فرزند ازدست داده اش را ملاقات کرده وراحتتر بتواند سر بر بستر بیماری و مرگ بگذارد!
اما گردانندگان درمقابل این کار این مادر مهربان چه کردند؟
با دیدن چهره ی درهم او و اعضای خانواده های دیگر درمقابل کمپ لیبرتی، پلاکارد های آنچنانی نصب کرده و بنای فحش وناسزا گفتن کردند.
دکتر حمید که بیش از ده سال است هیچ ارتباط تلفنی با خانواده ندارد، مجبور به حضور درپای تلفن شد وبه اعضای باقی مانده ی خانواده اش درتبریز گفت که او اساسا در لیبرتی نیست وبه آلبانی رفته و بنابراین سریعا به مادرم اطلاع دهید که عراق را ترک کند.
اعضای خانواده ی باقی مانده درتبریز که شناخت نسبتا خوبی از دروغگویی سازمان دارند، شماره تماس این مادر درعراق را به دکتر حمید داده وگفتنند که بهتر است راسا با مادر وبرادرش درعراق تماس گرفته واین توصیه ها را به آنها بکنند!
همانطور که انتظار می رفت، ابراهیم جدی اجازه ی این تماس را نیافت وبا مادرش صحبت نکرد ودرعوض نوشته ی بلند بالا یی درمذمت خانواده ها به نام او منتشر کرده وبا گرفتن جواب درخور، باین جنگ روانی با این خانواده ی مظلوم پایان داد!!
مادر پریشان حال ومریض تر شده به تبریز بازگشته و از شدت تاثر وزحمت مسافرت، به بستر بیماری افتاد!
ما برای خشنود ساختن این خانم بشدت بیمار، طی بیانیه ای درهفته های گذشته از سازمان مجاهدین خلق خواستیم که به دکتر حمید اجازه دهد که برای آخرین بار هم که شده، با مادرش تماس تلفنی برقرار کرده وبگذارد این بانوی محترم زحمتکش با روانی آسوده تر از زندگی پر مشقت خود وداع کند که مقبول نیافتاد!
با کمال تاسف طی روزهای جاری اطلاع یافته ایم که این مادر زجر کشیده، به حالت کوما درآمده و این حالت، روزبروز عمیق تر میشود و امکان زیادی دارد که دنیا را با نشنیدن صدای فرزندش ابراهیم، ترک کند!!
بلی این است نمونه ی خدمت به خلق قهرمانی که رجوی سالها دراین خصوص نعره کشیده است!
انجمن نجات مرکز استان آذربایجان شرقی، به حکم وظیفه ی ذاتی خود، وظیفه ی خود میداند که افکار عمومی را ازاین ستم روا شده برخانواده ی محترم جدی آگاه ساخته و در زمانی که امید ناچیزی برای نجات جان این بانوی محترمه وجود دارد، برای او آرزوی بازگشت به زندگی کرده و همچنان امیدوار به تماس تلفنی ابراهیم جدی گرفتار با مادرش باشد.