سرلوحه مکتب مجاهدین بی اعتمادی است و بی اعتمادی

در فرقه و تشکیلات فرقه ای رجوی بنیاد بر هژمونی مطلق و بی چون وچرای یک فرد گذاشته شده است وبرای حفظ این دیکتاتوری لازم دانسته اند که آن فرد در رأس هرم فرقه به همه بی اعتماد باشد و این بی اعتمادی مشروع و بدون قبح علنی هم باشد.
مادامیکه این مونیسم و یک دنده بودن رهبری فرقه خواهان این حق است لاجرم برای اجرایی نمودن مکانیزم پراتیک نمودن بی اعتمادی از بالا به پایین بایستی وارد در آوردن ترفند ها وتاکتیک های مربوطه می شد. ازجمله بندهای انقلاب پوشال درونی و تخلیه روزمره افراد با سیکل های عجیب وغریب.
در تشکیلات فرقه رجوی برخی موارد وفاکت هایی که بی اعتمادی از بالا به پایین را عملی میکرد بطور خلاصه به شرح زیر می باشد البته این بی اعتمادی ها واجرای آنها راندمان منفی و پنهان از پایین به بالا داشته که در تقابل ها و نهایت در اعتراض علنی و جدایی ها و ریزش نیرو و خلاصه شکست استراتژی های رهبری فرقه بوده است.
– در فرقه رجوی هیچ کاری تک نفره و یا حتی دو نفره انجام نمی شد برای اینکه رجوی به دو نفربی اعتماد بود چون فکرمی کرد دو نفر می توانند با هم کنار بیایند لذا نفر سوم همیشه حضور داشت.
– درجلسات فرمانده و معاون حتمأ بایستی نماینده حفاظت و یا اطلاعات حضور می داشت تا بین آن دو نفر تصمیم غیر خط رجوی وسازش صورت نگیرد.
– برای کنترل انبارها و تسلیحات لازم بود مسئول مربوطه به همراه افسر عملیات و امنیت سه نفری هرشب چک و پلمپ صورت می گرفت.
– یک فرد برای مراجعه به دکترمسافت صد متر را حتما ضروری بود توسط فرمانده مستقیم و یک امداد گر یگانی همراه می شد.
– برای سوخت گیری یک خودرو ازیگان تا پمپ بنزین حتما راننده بایستی با فرمانده مستقیم و یک نفر ازترابری یگان مربوطه همراهی می شد.
– یک مرد و یک زن هیچ وقت نمی توانستند در کابین یک خودرو با هم بنشینند ضروری بود که یک نفر در هر شرایطی درپشت خودرو اتاق پشت قرار می گرفت.
این بی اعتمادی در تمامی جزئیات حرکات و اعمال لحظه مره افراد قرار داده شده بود تا جایی که رجوی این بی اعتمادی را درکاکل تمامی بی اعتمادی به کانون خانواده برد و در یکی از بندهای انقلاب گفت زن و شوهر وقتی شب پنجشنبه مرخصی می روند و دریک اتاق قرار می گیرند علیه من توطئه می کنند و آنجا بود که شلیک بی اعتمادی را به کانون خانواده نمود و آنرا کانون فساد نام نهاد.
یادم هست صدیقه حسینی که بعد ها مسئول اول فرقه شد دریک جلسه ای گفت من برای اینکه اعتماد رهبری را جلب کنم وقتی برای یک ساعت حتی  با تصمیم سازمان و برای ماموریت قرار شود از مناسبات بیرون بروم ابتدا یک نوشته ای ازخودم مبنی بر اعتراف به خائن بودن می نویسم وبه سازمان می دهم و حکم اخراج خودم را هم امضا می کنم تا اگر درآن یک ساعت لغزشی داشتم دست سازمان علیه من باز باشد.
ملاحظه می کنید فرقه ی بی اعتماد رجوی چگونه حساب شده افراد را تا سطوح بالا مجبور به چه کارهایی می کند تا بی اعتمادی را به آنها ثابت نماید.
پس سرلوحه مکتب رجوی بی اعتمادی است. دقیقأ 95 % از اعضا و کادرهای رجوی به رهبری و مناسبات حاکم برفرقه بی اعتماد هستند.
این بی اعتمادی از پایین به بالا مخفی و پنهان است و پنهان هم عمل می کند و در سر بزنگاه آنچنان رجوی را به زمین زده و می زند که موجب تمامی شکست های استراتژیک و ایدئولوژیک شده است.
عباس
 

خروج از نسخه موبایل