اخیراً رجوی ها یکی از مزد بگیران شورایی خود به نام پرویز خزایی را جلو فرستادند تا در مقاله ای با عنوان «آیا "استراتژی" یک نوع سبزی خشک برای آبگوشت بزباش است!؟» به انبوه سوالاتی که رجویها در رابطه با استراتژی با آن مواجه هستند جواب بدهد.
هر چند از نام این مقاله به خوبی پیداست که استراتژی برای رجوی ها و سران فرقه و مزد بگیرانی همچون خزایی چقدر مسخره و مبتذل است. زیرا آنها خود در جای گرم و نرم جا خوش کرده و اوقاتشان را به شرکت در جشنها و شوهای مختلف گذرانده و هم زمان دیگران را برای استراتژی هایی که خود پشیزی برای آن ارزش قائل نبودند به کشتن میدادند.
در بیشتر قسمت های این مقاله،نویسنده تلاش نمود تا اولاً مثل رجوی با حمله به مخالفان، از آنها چشم زهر گرفته و در خیال خود آنان را از دور خارج و خاموش نماید، و بعد از یک نوشتار بسیار بلند، تنها درچند خط آخر آن به استراتژی پرداخته و «استراتژی جدید فرقه» را این چنین بیان کرده است:
«می ماند یک قلم استراتژی و تنها استراتژی ما: قیام ملت توام با پشتیبانی مسلحانه و یا برعکس. مکان جغرافیایی در روند پیشبرد یک استراتژی، موضوعات و جزییات اطلاعاتی و تاکتیکی است که نه لازم و نه مفید و نه مجاز است که بیش از این در مورد آن صحبت شود.»
سوال این است که چه شده است که رجوی ها مجبور شده اند به سوالاتی که سالیان با نابود کردن اعضا در عراق از پاسخ دادن به آنها فرار می کردند جواب بدهند؟
یکی از اهداف رجوی ها از نگه داشتن اعضا در عراق این بود که آنها را گوشت دم توپ کرده و آنها را به کشتن بدهد و سپس ریاکارانه مظلوم نمایی کرده و با این ترفند از پاسخ گویی به انبوه سوالات شانه خالی کنند. اما این طرح شوم شان سرانجام در شهریور ماه گذشته با تکمیل شدن اخراج فرقه از عراق، از بین رفت و حالا رجوی ها و سران فرقه باید به انبوهی سوالات پاسخ بدهند. برای نمونه رجوی ها و سران فرقه باید مشخص کنند که «استراتژی» فعلی شان چیست؟ هرچند آنها نمی خواهند وارد این موضوعات بشوند ولی می دانند چاره ای برای شان نمانده است. جلو فرستادن «پرویز خزایی» نیز به این خاطر است تا از یک سو فشارهای وارده را کم کنند و از طرفی راه برای فرار داشته و اگر خیلی آبرو ریزی شد، همه چیر را به گردن او بیاندازند.
رجوی ها البته تلاش می کنند تا باز هم با ترفندهای گوناگون فریبکاری کرده و از پاسخ گویی فرار کنند. آخرین نمونه این ترفندها نیز «پیروزی» خواندن خروج اعضا از عراق یعنی همان چیزی که سالیان مانع آن بودند، می باشد. اما به آنها باید گفت که دیگر شرایط عوض شده و زمان به ضررشان در حرکت است.
اما همین چند خط که پرویز خزایی در انتهای مقاله خود نوشته نیز واقعیات زیر را به خوبی بیان میکند
1- شرایط آن قدر به ضرر رجوی ها تغییر کرده و فشار بیرونی آن قدر روی آنها اثر گذار شده است که در مدتی کمتر از یک ماه که از عراق اخراج شده اند، مجبور گردیدند به موضوع استراتژی جواب بدهند. این یعنی وضعیت فرقه بسیار خراب است و گذشت زمان آن را خرابتر نیز خواهد کرد.
2- کماکان رجوی ها از رو شدن دست شان می ترسند و برای همین، خزایی کلی گویی کرده و درباره جزییات با فریبکاری می گوید: «مکان جغرافیایی در روند پیشبرد یک استراتژی، موضوعات و جزییات اطلاعاتی و تاکتیکی است که نه لازم و نه مفید و نه مجاز است».!!! هر چند این کلی گویی برای کسی فایده ای ندارد اما برای پرویز خزایی نان داشته و او مزدش را از رجوی ها خواهد گرفت.
این که آیا جلو فرستادن پرویز خزایی گره ای از کار رجوی ها باز خواهد کرد یانه؟ سوالی است که در زمانی نه چند دور جواب آن مشخص خواهد شد. اما نفس این اقدام نشان می دهد که اخراج از عراق شرایط را برای فرقه رجوی بسیار تغییر داده است و آنها در موضع ضعف قرار دارند.
آیا این همان مرحله فروپاشی فرقه رجوی نیست؟
صالحی