آقای حجت قلیزاده کارمند بازنشسته شرکت نفت درخصوص وضعیت برادراسیرش علی قلیزاده میگوید:” قبل ازهرچیزبه شما وهمچنین به آقای رنجکش خوش آمد میگم که افتخاردادین وبه منزل خودتون تشریف آوردین.انشاءالله که اجرتون با خدا باشه وعوض زحمات خداپسندانه تان را بگیرید. اگه اجازه بدین خواستم بگم که علی آقای ما متعاقب سرنگونی شاه ملعون وتولد انقلاب ونظام نوپای مان با شوروحرارت انقلابی زیادی به عضویت بسیج محله مان درآمد وبا انگیزه تحسین برانگیزی ازدستاوردهای انقلاب پاسداری نمود وخیلی به امام ونظام اسلامی ومردمان خوب خودمان عشق می ورزید وعلاقه مند بود. هیچ وقت ازخاطرم نمیرود که یه روزی فکرکنم بهارسال 1362 بود که آمد نزدم وگفت خواستم موضوعی را با شما درجریان بگذارم ووقتی رضایت منو دید درادامه گفت میخوام برای جنگ علیه صهیونیسم غاصب به لبنان بروم وبه داد همنوعان مظلومم برسم و بنوعی ازمن میخواست که رضایت بابا را بدست بیارم که منهم چنین کردم وعلی
آقای حسین قلیزاده ازاعضای فعال ومرتبط با انجمن نجات گیلان وارد محفل گرم وصمیمی مان شدند وگفتند:” همچنانکه داداش حجت گفتند علی آقای ما دقیقا دوم خرداد 1365 به اسارت دشمن بعثی درآمدند ولی چیزی حدود 6 ماه طول کشید که ما ازاین ماجرا واسارت برادرمان خبردارشویم وتواین 6 ماه خیلی عذاب کشیدیم ونگران بودیم چونکه دقیقا مشخص نبود که ایشون شهید شدند ویا اینکه مفقودالاثرهستند ویا اینکه به اسارت درآمدند تا اینکه مورخه سوم آبانماه همان سال یعنی 6 ماه بعد ازاسارتشون یک نامه ازصلیب سرخ رسید وخبردارشدیم که عزیزمان دراردوگاه 10 رمادی عراق بسرمیبرند وازآن تاریخ بمدت 3 سال تمام باهم درسطح نامه نگاری ارتباط داشتیم.”
آقای رنجکش درادامه افزودند:” پدرعزیزمان که داشتند ازوقایع وقت اسارت علی تعریف میکردند وبه تبادل اسرا هم اشاره کردند خاطراتم ازآن اردوگاه برام تازه شد چرا که من وعلی هردوباهم درعملیات فکه به اسارت دشمن درآمدیم ودراردوگاه 10 رمادی هم سه سال تمام باهم بودیم. ازقضا من وعلی برغم تبلیغات وسیع رجویها دراردوگاه مرگ صدام برای عضوگیری اسرا خیلی مقاومت داشتیم که مرعوب تبلیغات مسموم رجویها به سرگردگی مهدی ابریشم چی نشویم. دراثرشکنجه زیاد وضربات کابل من پای راستم کامل فلج شده بود وراه رفتن برایم کامل مشکل بود کمااینکه الان هم مشکل دارم وسرسفره ناهارراحت نبودم که چارزانوبنشینم وحتما باید سرپا باشم ویا روی مبل وصندلی بنشینم. لذا من ازبابت فرارازمشکلات وزندان وشکنجه اردوگاه وانبوه مسایل مبتلابه وحشتناک اردوگاه صدام برا ی رفتن به اشرف ونزد مجاهدین اسم نویسی کردم ولیکن علی کماکان مقاومت کرد وبا تقبل سختیهای اردوگاه به خواسته رجوی تن نداد واسمش درلیست صلیب سرخ برای تبادل اسرا به ایران به ثبت رسید. من دقیقا 30 خرداد 1368 به اشرف رفتم وچند ماه بعد دیدم که علی هم به اشرف آمده وبرایم گفت که بعداز پیوستن اجباری شما به مجاهدین ؛ به ما هم خیلی فشارآوردند وتحت شکنجه قراردادند ومجبورمان کردند که برای یک دوره سه ماهه به اشرف برویم وازآنجا درکادرتبادل اسرا بواسطه صلیب سرخ به ایران بازخواهیم گشت که متاسفانه دروغی بیش نبود وکلک خوردیم وسالیان ازعمروجوانی مان را ناخواسته به بطالت گذراندیم.”
رجوی جنایتکاردراعمال فشارعلیه این خانواده شریف وزحمتکش شالیکارگیلک ؛ ناجوانمردانه برگ آخرراهم روکرد وعضواسیرعلی قلیزاده را به صفحه تلویزیون خود آورد تا لاطائلات دیکته شده رجویها را علیه خانواده خود تکرارکند شاید که بتواند ازاین رهگذاربا مستاصل کردن اعضای خانواده مقاوم قلیزاده کماکان علی قلیزاده را دراسارتش نگهدارد.
نامه فی البداهه خانم زهرا قلیزاده به نمایندگی ازسایراعضای خانواده محترم قلیزاده
بنام خدا علی جان سلام برادرخوبم ماهمه خوبیم جزدوری وغربت توکه سالهاست ما را رنج میدهد ازخداوند متعال سلامتی تو را خواستاریم. راستی یه خبر برایت دارم روز پنچشنبه مورخه 1395/7/29 مهمان داشتیم وان دومهمان عزیز دوستانت بودند. اقای اسماعیل رنجکش به همراه پوراحمد به همراه همسرش ناهار خونه ما دعوت داشتند برادروخواهرانت به همراه بچه هایشان همه جمع بودندومثل همیشه سرسفره جای توبرادرعزیزم خالی بود نبودی که ازدوستانت پذیرایی کنی داداشی.ان شاالله بیایی وخودت بتوانی ازدوستانت پذیرایی کنی داداشی.پدرت برای دوستانت ازگذشته ات گفت ازسفرکه به لبنان وسوریه داشتی البوم عکسهایت راکه به امانت به مادرت سپرده بودی نشانشان داد واز نامه هایی که چه در دوران جنگ و اسارتت نوشته بودی دوستت اسماعیل رنجکش هم ازتوگفت وازفضا و شرایط خفقانی چه درپادگان اشرف ولیبرتی باان مواجه بودی تعریف کرد خیلی ناراحت شدیم وبرای تو و دوستانت دعا می کنیم هرچه زودتر از دست ان فرقه ضاله رهایی پیدا کنی.برادرم حالا که دران کشورهستی وشرایط برای ازادیت وامدن به ایران مهیاست تردیدنکن وتصمیمت را هرچه زودتربگیر وخودت راازدست ان قوم ضاله نجات بده ومثل دوستانت زندگی دوباره ای راشروع کن نگران چیزی نباش چراکه ماهستیم مایعنی علی جان خانواده ات فراموش نکردی توپدرودوبرادربنام حسین وحجت داری وشش خواهرمرضیه شهربانو بتول فاطمه کفایت زهرا نگران نباش ماهمه بی صبرانه منتظر تو هستیم به امید روزی که رودرروی هم بنشینیم باهم حرف بزنیم وبدون غصه بخندیم داداشی گلم علی جان.خداحافظ به امید دیدار
نمونه فعالیت خانواده دردمند وچشم انتظارقلیزاده برای رهایی علی قلیزاده ازاسارت رجویها
– نامه تکان دهنده زهرا قلیزاده به عضواسیررجوی درآلبانی
– نامه خانم زهرا قلیزاده به نخست وزیرآلبانی وبه برادراسیرش
– پیام خانواده قلیزاده به فرزند اسیرشان دراشرف
– حضورمجدد رضا رجب زاده درجمع خانواده های چشم انتظارگیلک – قسمت سوم
– منصورشعبانی درجمع خانواده های چشم انتظارگیلک – جلسه سوم قسمت دوم
به امید رهایی وبازگشت علی قلیزاده و تمام اعضای گرفتاردراقتابوس رجوی به دنیای آزاد خاصه وطن وکانون پرمهرخانواده
پوراحمد