در ششم شهریور سال ۱۳۷۲ در اجلاس باصطلاح شورای ملی مقاومت که در عراق تشکیل شد، مریم رجوی یا بعبارت دقیق تر مریم قجر عضدانلو به سمت آنچه که مجاهدین از آن تحت عنوان «رئیس جمهور آینده ایران» نام می بردند انتخاب و در ۳۰ مهر همان سال توسط مسعود رجوی اعلام بیرونی گردید.
طراح این سناریو شخص مسعود رجوی بود. او از ماهها قبل در تدارک پیشبرد چنین طرحی بود.
البته تنها مخالفت جدی با این انتخاب از سوی آقا و خانم متین دفتری بود که پس از این واقعه و با پی بردن به ماهیت ارتجاعی مجاهدین و خودکامگی شخص رجوی از شورای دست ساز وی خارج شدند.
ضمن اینکه آقای هزارخانی هم گفته بود که این انتخاب (بدلیل شکلی بودن آن) میتواند یک خودکشی سیاسی باشد.
البته باید گفت خود مریم قجر هم زیاد از این سناریو چیزی سر در نمی آورد و صرفا بعنوان یک ابزار و یک نماد برای بزک کردن ماهیت خشونت طلبی سازمان بکار گرفته می شد. بعبارتی «رئیس جمهور مقاومت» یک پست تحمیلی و بی محتوا بیش نبود.
همچنانکه وی در اجلاس شورا در پاسخ مسعود رجوی مبنی بر اینکه «… در مورد ابلاغ الزامآور مصّوبه ما (شورا) جوابتان چیست؟» گفته بود: «… چیز بیشتری نمیتوانم بفهمم،… بگذارید باز هم تقاضا کنم مرا از این مسئولیت معاف کنید و چنین ابلاغ الزامآوری صادر نکنید».
پر واضح است که این نوع انتخاب نیز خارج از عرف و قوانین شناخته شده بین المللی و دموکراسی های تعریف شده در اکثر کشورهای جهان بود. چرا که نه مدت زمان مشخصی برای ریاست جمهوری وی تعیین شده بود و نه مردم ایران وی را انتخاب کرده بودند. حال سوال اینجاست؟ کسانی که وی را به این ریاست انتخاب کردند آیا گزینه های دیگری نیز در اختیار داشتند؟ آیا وی در یک رقابت آزاد چند گزینه ای به این پست رسیده بود؟ ضمن اینکه باید پرسید کسانی که آنروز وی را به این پست در شورای ساختگی مجاهدین انتخاب کردند حال کجایند؟
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که این کار مجاهدین تنها در کادر حکومتهای دیکتاتوری و گروه های فرقه ای که همه رهبران آن مادام العمر هستند قابل تبیین و تفسیر است.
مسعود رجوی با انتخاب مریم قجر به پست ریاست جمهوری دو هدف را دنبال میکرد. او هم در پهنه تشکیلات نیاز به اینکار داشت و هم در پهنه سیاست، بویژه در صحنه بین المللی نیاز داشت که فعالیت جدیدی را آغاز و ضمن سرپوش گذاشتن بر شکست های استراتژیک نظامی خود در خاک عراق، ماهیت فرقه ای و خشونت طلبی مجاهدین، بویژه همکاری با صدام حسین در سرکوب قیام اکراد شمال عراق در انتفاضه سال ۱۹۹۱، حمایت غرب، بویژه آمریکا را از این گروه بدست آورد.
در پهنه تشکیلات نیز موضوع ریاست جمهوری مریم قجر بعنوان یکی از بندهای انقلاب ایدئولوژیک مطرح گردید که تک تک اعضای مجاهدین مجبور بودند بمانند بندهای قبلی از آن عبور کنند تا به گفته رهبران مجاهدین بتوانند در دوران جدید بار و مسئولیت بیشتری را به دوش بکشند. ضمن اینکه این انتخاب کارکردهای دیگری هم داشت. هم وسیله سرکوب اعضای مخالف بود و هم بهانه ای بود تا هر سال با بزرگداشت هفته ۳۰ مهر و برگزاری جشن ها و راه اندازی مسابقات ورزشی و… نیروها را تا مدتی مشغول و روحیه آنها را بالا ببرند.
در پهنه سیاسی اما، بدلیل اینکه سازمان در باتلاق عراق گیر کرده بود نیاز زیادی به حمایت های بین المللی به ویژه اروپا و آمریکا داشت تا بتواند در تعادل قوا دست پر در مقابل ایران داشته و خود را در صحنه بین المللی به عنوان تنها آلترناتیو که می بایستی روی او حساب باز کنند مطرح کند.
از سوی دیگر سازمان اعتقاد داشت حضور مریم در پاریس میتواند فضای پاسیو ایرانیان خارج کشور را از بین برده و پیروزیهای سیاسی زیادی را برای سازمان به ارمغان آورد ضمن اینکه تا حدودی خلاء نداشتن پایگاه اجتماعی در داخل کشور را نیز پر کند.
بنابراین در شهریور سال ۱۳۷۲ مریم رجوی برای بدست آوردن حمایت غرب به فرانسه رفت.
مریم رجوی (قجر عضدانلو) علیرغم انبوه فعالیت های سیاسی در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی پیروزی چندانی به دست نیاورد.
وی در سال ۱۳۷۵ پس از شکست در جلب حمایت غرب، دست از پا درازتر در حالیکه تنها یک لقب پرطمطراق و تحمیلی «رئیس جمهور برگزیده مقاومت برای دوران انتقال» را با خود یدک می کشید به عراق باز گشت.
مریم رجوی (قجر عضدانلو) با این لقب در تحولات و سرفصل های مهم بعدی سازمان نیز هرگز مسئله ای حل نکرد و تاثیر گذار نبود.
در اکتبر سال ۱۹۹۷ (۱۳۷۶) وزارت خارجه آمریکا براساس قانون ضدتروریسم مصوبه همان سال، مجدداً سازمان مجاهدین را یک گروه تروریستی اعلام کرد.
آمریکا در اواخر اسفند سال ۱۳۸۱ به عراق حمله و در فروردین ۸۲ صدام حسین را ساقط کرد. بدین ترتیب مجاهدین بیش از پیش در منجلابی که خود آنرا بوجود آورده بودند گرفتار آمدند. در این مقطع بحرانی نیز دستاورد «رئیس جمهور مریم رجوی» تنها مزدوری و جاسوسی بیشتر به نفع ارتش آمریکا در خاک عراق بود.
در سال ۱۳۹۱ دولت عراق تصمیم گرفت با همکاری سازمان ملل، مجاهدین را از خاک عراق اخراج کند. «رئیس جمهور مریم رجوی» علیرغم انواع فریب کاری و بهانه تراشی ها در مقابل این تصمیم نیز نتوانست کاری از پیش ببرد. بنحوی که تا پایان شهریور ۹۲ قرارگاه اشرف تخلیه و کلیه ساکنان آن به لیبرتی انتقال داده شدند و نهایتا در شهریور ۹۵ پروسه اخراج آنها به کشور آلبانی تکمیل گردید.
نشست سالانه سازمان مجاهدین، در شهر «بورژه» در حومه پاریس،نیز بیش از هر چیز دیگر متاثر از حضور و سخنان شاهزاده ترکی الفیصل، رئیس پیشین سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی (استخبارات) قرار گرفت و نه «رئیس جمهور خود ساخته مجاهدین ».
بنابراین توجه عربستان سعودی و ترکی الفیصل به مجاهدین نه بخاطر جایگاه و نقش مریم قجر بعنوان رئیس جمهور، بلکه یکی از نتایج کشمکشها و صف آرایی عربستان سعودی در مقابل جمهوری اسلامی در منطقه بود.
اکنون که ۲۳ سال از عمر «ریاست جمهوری مریم رجوی»؟!! می گذرد. باید گفت وی قدیمی ترین رئیس جمهور متوهم خود خوانده جهان است که باید این رکورد در کتاب گینس ثبت گردد.
بدین ترتیب باید گفت: سازمان مجاهدین طی سالهای گذشته تلاش کرد با به اتمام رسیدن عمر سیاسی مسعود رجوی با هیاهو و جنجال های تبلیغاتی از مریم رجوی (قجر عضدانلو) با پست بی محتوای ریاست جمهوری اش که با تکرار طرحهای کهنه دگماتیستی در قالب «شورای ملی مقاومت» و شعارهای بشدت ایدئولوژیک و سازمانی که باعث به حاشیه رانده شدنشان گردیده بود؛ یک گروه فرقه ای و تروریستی را بعنوان یک تشکیلات دموکراتیک و مردمی جازده و موفقیتهایی را بدست بیاورد. ولی پنجره ای که هرگز به جایی باز نشد و آنچه که در عمل اتفاق افتاد برملا شدن هرچه بیشتر چهره کریه و ضد مردمی و عقب مانده مجاهدین؛ همسویی علنی با داعش، اخراج کامل این گروه از خاک عراق و نهایتا پرده برداری از گرایش به ایدئولوژی وهابیت عربستان بعنوان سیاست اتخاذ شده مقطع کنونی مجاهدین در نشست ۱۹ تیر ۹۵ در بورژه پاریس بود.
سیدحجت سیداسماعیلی – عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین