سوء استفاده اقتصادی در تمام جوامع و جمعیت ها اعم از دینی و غیر دینی وجود دارد ولی طبیعتاً انتظار میرود در جمعیت دینی مخصوصاً دین اسلام که دنیا طلبی و مقام پرستی در آن منفور شمرده شده, کمتر باشد.
پول و ثروت همیشه اغوا کننده بوده است حتی امام علی (ع) برای انتقال دو سکه از طریق دستان کوچک فرزندش , از او خواست که هنگام حمل , هر یک را در یک کف دستش نگه دارد تا صدای جیرینگ جیرینگ آن توجه او را جلب نکند. البته این بیان سمبلیکی بود برای ما.
رجوی می دانست که خصلت دینی و خدا جویی در جوانان ایرانی بیش از دیگر خصایل است.
بعد از جریان اپورتونیستی و به قتل رسیدن امثال شریف واقفی , همچنان به ادعای خود از بابت مسلمانی و آن هم شیعه بودنش ادامه داد و آنقدر دریده است که پس از رفتن به دامن آمریکا و نوکرانش و به رسمیت شمردن اسرائیل نیز ,از این ادعا دست بر نداشت و توانست بدین وسیله بلافاصله پس از باز گردیدن درب زندان های شاه توسط مردم در انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت, از میان همین مردم یار کشی کند و عده ای را بفریبد.
من نمی توانم قبول کنم که مسعود رجوی نادانسته تشکیلاتش را به این مسیر انحرافی کشانده زیرا به گفته اطرافیانش , از همان ابتدا خصایل قدرت طلبی در او مشهود بوده و با بردن تشکیلاتش به نزد صدام حسین و دسترسی به اندکی از پول های نفت مردم عراق که توسط صدام بابت خوش خدمتی هایش به او هدیه می شد , این اتحاد قدرت و ثروت در او به بلوغ رسید و منجر به خیانت های بیشتر او به مردم و حتی به نیرو های خودش گردید.
خدا می داند که اگر او در ایران به قدرت می رسید , با دلارهای نفتی چه می کرد. مطالب زیادی می توان بازگو نمود که از حوصله خارج است اما حیف است در انقلابی که با از خود گذشتگی هزاران نفر از انسان های شریف و بزرگوار که به هیچ وجه بدنبال مقام و ثروت اندوزی برای خود نبوده اند , کسانی یافت شوند که با اشاعه این دو خصلت منفور در جامعه , باعث بد بینی و ناامیدی شوند.
حیف است حالا که به مدد از جان گذشتگی عزیزانی که حتی با رفتن و جنگیدن در بیرون از مرزها , امنیت را برای ما فراهم کرده اند,
این تجربه تلخ را از عاقبت رجوی بیاموزیم که چگونه با رها نمودن مهار نفس خود , اسیر قدرت پرستی شد و اگر تاکنون نمرده باشد , عملا او را مرده سیاسی فرض می کنند.
این , قانون مندی جهان هستی است که خداوند مقرر فرموده: هر جمعیتی که از مدار عدالت خارج شود , عاقبت ماندگار نخواهد ماند.
علی اصغر وکیل زند