شبنم مدد زاده، رجویستی که سرانجام نتوانست میان دوصندلی بنشیند!

این خانم که سنگ دفتر تحکیم وحدت را به سینه میزد ودرپناه آن به فعالیت های موثر بنفع گروه رجویه مشغول بود، سرانجام درسال 1387 باتهام وابستگی باین گروه ضد آزادی دستگیر وبه 5 سال زندان محکوم شد!
دردوران زندان او تبلیغات حجیمی بنفع او براه افتاده بود و خواننده ی بیانیه های متعدد، او را از زمره ی نام آورترین زندانی سیاسی کشور معرفی کرده والبته اورا نه وابسته ی عقیدتی باند رجوی، بلکه بعنوان یک فعال حقوق بشر مورد حمایت کم سابقه ای قرار دادند واو دوسالی بعد از آزادی اززندان وبدون اینکه اتهامات خود دایر بروابستگی به رذل ترین جریان فرقه ای ایران را بپذیرد، تقریبا حضور رسانه ای نداشت و کماکان چهره ی منافقانه ی خود را درپس شعارهای سال های زندان حفظ کرده بود تا حامیان حقوق بشری؟! ساده لوح خود همچنان خشنودی کسب کرده از حمایت اورا داشته باشند!
شبنم مددزاده، سرانجام نتوانست میان دوصندلی بنشیند وبا فرار به خارج ازکشور- بشرحی که ذیلا اززبان خودش میآید –  به مریم- دلاله ی محبت وشریک درجه اول مسعود رجوی در استحاله ی تمام عیار یک سازمان سیاسی ضداستعمار به یک فرقه ی جاسوس و مستبد – روی آورد ونشان داد که حق با کسانی بود که درمورد او شک وتردیدهای جدی داشتند!
در6آذر جاری که مریم گردهم آیی ای بمناسبت روز مبارزه ی جهانی با خشونت علیه زنان داشت، این همشهری غیر نرمال ما، رونمایی تمام قدی ازچهره اش نشان داد وبه یک سخنران اصلی این مراسم تبدیل شد!
عجیب اینکه باوجود حرف هایی که این خانم بیان داشت و طی آن وابستگی بدون قید وشرط خود را به رجویه روشن ساخت،  سازمان چند روزی کوشید که اورا یک فعال حقوق بشری- ونه وابسته ی فرقه ی رجوی – معرفی کند!
با این مقدمه ی کوتاه، به بررسی سخنان این خانم دوچهره میپردازم:
" با درود به مهر تابان ایران‌ زمین خواهر مریم عزیز و جان جانان، شیر همیشه بیدار برادر مسعود.با سلام و درود به خلق قهرمان ایران و سلام به شما یاران مقاومت و همه میهمانان گرامی و سلام بر حلب شهید، حلب خون‌فشان، حلب ایستاده جان فشان ".
بسیار خوب!
آیا کسانی که اورا بعنوان یک مبارز دموکرات معرفی کرده و مقام اش را به عرش اعلا رسانده بودند، نمیخواهند دراین مورد اظهار نظری کرده و مثلا نقدی منطقی از کارخود بنمایند؟!
آیا یک جمع یا فرد حقوق بشری این اجازه را دارد که به صرف مخالف بودن با جمهوری اسلامی، دست به تبلیغ یک دختر شعبده باز وجویای نام – به هر طریقی- بزند؟!
آیا این کار هموطنان حقوق بشری ما شبیه کار کسانی نیست که از بغض علی به حب معاویه روی میآورند؟
درادامه:
" من شبنم مددزاده هستم و چند ماه است از ایران خارج شده‌ام. دختری ۲۱ ساله، دانشجوی سال سوم رشته علوم کامپیوتر در دانشگاه تربیت معلم تهران بودم که دژخیمان اطلاعات من و برادرم فرزاد را ربوده و به زندان بدنام اوین بردند… ".
البته باوجود اینکه او عرض ارادت کامل به رجوی ومریم میکند، بازهم اذعان ندارد که اتهام اش چه بوده است!
توجه شود:
" همه داستان از ۲ کلمه آغاز شد… آری، خواهر مریم عزیزم، من با میتوان و باید شما در سلولهای انفرادی پر گشودم و پرواز کردم. و اکنون اینجا با تکیه بر وجود شما که تبلور کامل میتوان و باید است، چونان قطره شبنمی از سرچشمه نگاه جوشان شما که یقین هست و باور هست به موجهای دریای خروشان مجاهدین پیوسته‌ام تا به اوج برسم ".
اینجا دیگر شبنم خانم تعارف را کنار گذاشته وبطور صادقانه؟! ای بیان میکند که مرادی جز مریم رجوی که این یکی هم ادعا دارد مرید مسعود رجوی بوالهوس است، نداشته است!
خانم مددزاده!
آیا خانم مریم ازاین تز خود جز به اسارت درآوردن اعضای سابق مجاهدین خلق وبدنام کردن زنان تشکیلات، استفاده ای کرده است؟!
چرا باید ازاین تز " باید ومیتوان " صرفا درجهت به اسارت کشیدن اعضای تشکیلات بطوری که اجازه ی یک تماس عاطفی با اعضای خانواده ودوستان خود نداشته باشند، جاسوسی برای بیگانگان متخاصم و… باید استفاده کرد؟!
همچنین:
" خواهر مریمم،… من با کوله‌باری از رنج مردم ایران، بویژه رنج زنان و دختران میهنم پیش شما آمد‌ه‌ام با کوله‌باری از سلامها، امیدها و آرزوهای سرکوب‌شدگان ایران. من از میان دانشجویان مبارز و ذلت‌ناپذیر برای شما پیامها دارم. من از زنان و دخترانک معصوم زندان اوین، گوهردشت و سوله‌های قرچک ورامین و کچویی کرج پیامها برایتان دارم. همان دخترانک معصوم ایران که به گفته خودتان قبل از اینکه گل زیبای زندگیشان بشکفد پژمرده می‌شوند ".
خواهر مریم تو احتیاجی به آگاهی از دردهای کسانی که شما  خود را حامل آن میدانید، ندارد!
اومشاهدات هزاران بار بیشتر ازشما درسرکوب، دزدیدن عصمت زنان ودختران، سربه نیست کردن وزندانی آنها دارد ودراین مورد فرد مجربی است ودانسته های – راست یا دروغ تو- چیز زیادی بر تجربیات او نمی افزاید!
 درمقایسه با وضع خودتان درزندان وداشتن آزادی های که شما درانتشار نظریات منافقانه وتزویر آلود خود داشتید وحمایت هایی که آورده شد، آیا شما ازاو پرسیدید که  درمقابل این آزادی ولو محدود شما، زنان ودختران تحت اسارت او ازچه حمایتی برخوردار بودند؟!
مثلا آیا این گروگان های رجوی، قدرت انتشار نامه های خود به اعضای خانواده ودوستان خود را داشته اند و چه زمانی به آنها اجازه داده شد که وضع خود را رسانه ای کنند؟!
شما دربرابر ملاقات های مکرری که با خانواده های خود درزندان داشتید، نمونه ی مشابهی برای زنان ودختران اسیر درفرقه ی رجوی هم سراغ دارید؟!
دوباره:
"… خواهر مریم، خواهر مریم عزیزم، من تمامی آن سالها، آن رنجها، آن دردها، آن اشکها و سوزها را بر روی دوشم قرار دادم تا سنگینی مسئولیتم را همیشه با خود داشته باشم. تا لحظه مره در تلاش و مجاهدت باشم. تا سیمرغ رهایی ایران را به سرزمین شیروخورشید ببرم…".
این حرف ها شبیه درد دل انسان های لب اعدامی است که برای جلادان خود میکنند که اگر ارزشی داشته باشد، سخنان شما هم تاثیرات خود را خواهد داشت!
همشهری وعزیزک برادر!
تو برای کسب آزادی کذائی مورد نظرت که تعریف و شناختی هم ازآن نداری، به دامن یک جلاد مزور پناه برده ای وبهترین نمره ای که این عمل تو میگیرد، معادل نمره ی کسی است که ازدست عقرب به مار افعی پناه برده است!!
این قربانی، خطاب به کسانی که  دولت هایشان دراین 400سال، نقش عمده ای در باین روز انداختن امثال او داشته اند، چنین میگوید:
"… خطاب به تمامی کشورهای اروپایی و مجامع بین‌الملل می‌گویم: صدای مردم ایران، صدای مادران شهدا و خانواده بازماندگان قتل‌عام ۶۷ را بشنوید. صدای زندانیان سیاسی ایران را بشنوید مردم ایران از ظلم و جور ستم آخوندها به تنگ آمده‌اند آنها به هیچ جناح و رنگی در این رژیم دل نبسته‌اند که این رژیم یک رنگ دارد و آن هم خون هزاران هزار انسان بی‌گناه است که می‌ریزد. مردم ایران رابطه و معامله با این رژیم را محکوم می‌کنند و این پیام را دارند که با ادامه این رابطه و با سکوت شما چوبه‌های دار جدیدی در خیابانهای ایران برافراشته می‌شود. قیمت حقیقی معاملات شما، خون انسانها است. مردم ایران یقین دارند که سرنگونی این رژیم، رژیمی که کمر به نابودی انسان و انسانیت بسته است به دست سازمان پرافتخار مجاهدین و شورای ملی مقاومت محقق خواهد شد ".
دراین مورد میتوان موارد زیر را مطرح کرد:
1-  دولت ها طبق منافع ملی وبیشتر طبقاتی خود عمل میکنند و درمعامله با شما چه منافعی برایشان متصور است که اینگونه با آنها صحبت میکنید؟؟
2- شما بطور ضمنی ازدفتر تحکیم وحدت که منتسب به آن بوده اید، اعلام برائت نموده اید که البته این وظیفه ی آنهاست که بشما جواب بدهند یانه؟!
3- این دولت های اروپایی چنین سرنوشتی برای ما درنظر گرفته اند واحمقانه است که در برابر آنها زانو زد وگفت که لطفا منافع ما را هم درنظر بگیرید!!
ما زمانی میتوانیم برخورد برابر حقوقی از ابرقدرت ها توقع داشته باشیم که پایه های مادی ومعنوی زندگی اجتماعی خود را محکمتر نماییم وباند رجوی  ازچه پارامتری برای انجام این مهم استفاده میکند؟!
آیا قول جاسوسی دادن و وعلایم وطن فروشی بنمایش درآوردن، کافی وافی است که باند رجوی تنها اینها را میتواند انجام دهد؟!
سرانجام:
" به برادر مسعود عزیز. برادر مسعود، وقتی در آهنین سلول ۱۵ بند ۲۰۹ اوین به رویم بسته شد کلام مولایمان علی با طنین صدای شما بود که در گوشم پیچید. که کوهها بجنبند تو مجنب، و من این را با خط درشت بر روی دیوار سلولم نوشتم… و الان با تکیه بر انقلاب مریم در جنگ با دژخیم،پرچم مهدیه و اکبر را به دست می‌گیرم و بر تلاش و مجاهدت برای آزادی مردم ایران سوگند می‌خورم که تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خون مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم. حاضر، حاضر، حاضر ".
پس چگونه بود که این وابستگی خود را کتمان کرده ومیگذاشتی ساده لوحان ازتو حمایت کرده وتعریف وتمجید کنند وحالا بگذارند که آبرویشان برود!
آیا مدافعان حقوق بشری شما، ایرانی نبودند وانسان که اینقدر باید دردفاع ازتو مفتضح شوند؟!
برادر مسعود هم برخلاف ادعایت و ادعایش بسختی جنبید وآنهم از ذلت بارترین نوع اش وآیا شما هم اینگونه خواهید کرد؟!
نوید
 

خروج از نسخه موبایل