خانم مرندی که خود به دفعات با تحمل بسا مرارت وسختی وتن بیماربرای دیدار و ملاقات با عزیزش به اسارتگاه مضمحل شده اشرف عزیمت نموده بود وهرباربا کارشکنی رجویها با چشمانی اشکبار و با دستان خالی به خانه وکاشانه خود برمی گشت درمدت اقامتش در چهار ضلع اشرف با بیان دلسوزانه ومادرانه اش بسیاری ازنگهبانان رجوی دراطراف سیاج را تحت تاثیر قرارداده و باعث فرار یکی ازآن نگون بختها شده بود درادامه تماس خود با دفترانجمن افزود: ” من با خودم تعهد نموده بودم که فرزندم را دریابم واکنون فرزندم دریک قدمی آزادی قرارگرفته است ومن حتی اگربشود خودم را به کشورآلبانی خواهم رساند تا همه جوره به فرزند دربندم کمک کنم که از شر رجوی تمام عیار کنده شده و به نزدم برگردد.”
خانم مرندی درحالیکه بغض داشت ادامه داد: ” هرچند هرمادری جگرگوشه اش را دوست دارد ومنهم تمام عشقم فرزندم هست ولی با توکل به خدای سبحان با صدای رسا میخواهم بگویم چنانچه رجویها بخواهند ازفرزندم بعنوان یک داعشی درمزدوری به وطن ومنافع مملکتم ؛ بهره برداری بکنند ؛ شیرم را به فرزندم حرام میکنم وبا این موضع گیری میخواهم این لکه ننگ را ازدامن خانواده خودم پاک کنم.”
با درود به شیرزن مقاوم وخدادوست ومومن ومقید به وطن وارزشهای والای انسانی واسلامی ؛ برایشان طول عمرباعزت آرزومیکنم وبعنوان یک فرزند که همیشه به حقیر لطف و مرحمت داشتند ؛ خاضعانه دستبوس شان هستم.
پوراحمد