زری اصفهانی رجویست، چیزی نوشته که باید می نوشت

ما باین زری خانم اصفهانی که ازاصحاب رجوی است، آشنائی مختصری داریم و فراموش نکرده ایم که مقاله ی ترانه گونه اش درسال گذشته، مورد نقد جانانه ی ما قرار گرفته بود.
من بدون اینکه بدانم در صفحات شبکه های اجتماعی و درمورد فرار شبنم مددزاده و حضورش در آستان بوسی مریم رجوی چه مطالبی آمده، ازلابلای نوشته ی خانم زری اصفهانی درمی یابم که که ظاهرا کسانی که درموقع زندانی شدن این خانم هزار چهره از او دفاع کرده و پس از مشاهده ی این عمل جدید شبنم، ازترس آبرویی که برای او به گروگان گذاشته بودند، درراستای اعاده ی این حیثیت خدشه دار شده، حرف هایی زده ونسبت به خیانت شبنم به خود وکتمان وابستگی گروهی اش، واکنش نشان داده اند!
زری خانم مینویسد:
" جوابی به آنهایی که حتی حق اظهار نظر به یک زندانی سیاسی آزاد شده هم نمیدهند و خودشان را هم به اصطلاح فعال حقوق بشر میدانند!!- اخیرا شبنم مددزاده بعد از ۵ سال تحمل شکنجه و زندان درایران آزاد شده و به  پاریس رفته است و به مجاهدین پیوسته است. قبل از او فرزاد برادرش هم همان پروسه را داشته است و بعد از آزادی اززندان به مجاهدین درپاریس پیوسته است. این دو خواهر و برادر که به احتمال قریب به یقین جرمشان و زندان افتادنشان درارتباط با بودن خواهر و برادر دیگرشان دراشرف بوده است که آنجا شهید شدند ".
اتهام رسمی این خانم وابستگی به مجاهدین رجوی بوده والبته او هرگز شهامت آنرا نداشت که دربرابر نامه های سرگشاده ی چند، این اتهام را تکذیب کند وبرادرش هم درسطح وقواره ی خاص خودش همچنین!
نه خانم!
اوهمواره ادعا داشت که یک فعال حقوق بشری و فمینیستی است و با نیرنگ های خاص سازمان متبوعه اش، خود را تاسطح رهبری دفتر تحکیم وحدت بالا کشیده بود!
 ضمنا، دراینجا کسی را بجرم داشتن فرد یا افرادی ازخانواده اش درکمپ های رجوی دستگیر نمیکنند واین ادعای زری خانم دروغ محض است!
درمورد شهادت؟! برادر وخواهر شبنم باید گفت که آنها درتعرض به ارتش قانونی دولت عراق که براساس حکم دادگاه درصدد رفع تصرف عدوانی از قسمتی ازخاک عراق بود، جانشان را بطور حقیرانه ای ازدست داده و کار بیشتری جز افزودن برآمار کشته های رجوی که سخت علاقمند این کشته هایش تا زنده هایش است، نکردند!
درادامه:
"…باید به یک زندانی سیاسی رنج دیده که خواهر و برادرش را هم درجنگ با قاتلان و سفاکان حاکم برایران از دست داده است احترام بگذارد. باید حداقل دلش قدری به حال رنج های این خانواده بسوزد قبل از اینکه دشنه حمله را بردارد و به پهلوی این دختری که دیگر درزندگیش چیزی برای از دست دادن ندارد و فقط یک چیز یعنی یک آرمان برایش باقی مانده و است ویک جنگ سخت و رادیکال و رودرو ، فرو برد کمی  فکر کند که آیا کینه های شخصی را باید به همه جا و همه چیزی سرایت داد".
هرکسی مثل من  میتواند بر کشته ی جوانی افسوس بخورد ولی دیگران ملزم به احترام وآنهم بی قید وشرط به این جانباخته نیست وتاسف هم دردی را دوا نمیکند!
این دوفرد درتمرد به قوانین عراق و درمقابله با ارتش عراق و درخاک آن کشور کشته شدند وکار پرافتخاری برای خود یا وطن شان وحتی برای مردم عراق نکردند که احترامی را برانگیزند والبته که این نوع مرگ های مسخره وتراژدیک به خانواده ی مربوطه ضربه ی روحی میزند اما  کسان دیگری موظف به تحمل هزینه های این ضایعه نیستند چرا که  وظیفه، از داشتن  نقش واراده ایجاد میشود ومردم دراین مورد نقش و اراده ای نداشتند و تنها این مسعود ومریم بودند که بعنوان صاحبان این بردگان، مسئول حفظ جان آنها بودند که آنها هم چنانکه قرار بود، به وظیفه ی خود عمل نکردند!
بازهم:
" اگر البته شبنم مددزاده رفته بود اصلاح طلب شده بود و  صفحه آزادیهای یواشکی بازکرده بود… هم محترم بود هم لینک هایش بسرعت شعر میشد و قهرمان زندانیان سیاسی اش هم میکردند. و زیر پست هایش هزارهزار لایک هم میخورد. ولی او البته اهل این حقوق بشربازیها و به عبارتی خاله بازیها وقرتی بازیها نیست ".
اتفاقا زمانی که این خانم دربرابر ساده لوحی های حامیان کم تجربه  ویا مغرض خود که ازاو بعنوان یک فعال حقوق بشری تعریف وتمجید کرده واورا بطور احمقانه ای  به " ژاندارک " ایران  تبدیل کرده بودند، با مشخصات یک مار سمی خوش خط وخال ظاهر شده و ابدا به آنها نمیگفت که من ازقماش شما نیستم وحمایت ازمرا قطع کنید!!
به خاله بازی وقرتی بازی ها که شما شبنم را مبری ازآن دانسته اید وما فعلا اعتراضی بدان نداریم، درفرصت لازم پرداخته خواهد شد و دراین مورد نگران نباشید!
درادامه:
"…اومیخواهد برزمد، موضع بگیرد، درخیابان ها فریاد بکشد و بسیج کند و مردم را به خیابان بکشد و تظاهرات راه بیندازد و بخروشد و بروید و برویاند…او نماینده اصلاح طلب ها و فرصت طلب ها و بیکاره ها و انتخاباتی ها  وآزادیهای یواشکی راه اند ازان…در اینترنت نیست. اویک رزمجوی رادیکال است و مسلما کسی برایش بوسه و کف و دف و گل و هپی برث دی حواله نمیدهد. به او حمله میکنند. ناسزایش میگویند   (خود من تجربیات فراوانی از آنها داشته ام).زیرا که او یک  آرمانگراست… او یک زن آزاد است و میتواند هرچه را بخواهد انتخاب کند. حق اوست. اگر هم از جانب مردم ایران سخن میگوید مسلما راست میگوید. زیرا مردم ایران حق اظهار نظر ندارند. حق حرف زدن و بیان خواسته هایشان را ندارند زیرا مردم ایران  شبها در کارتون ها میخوابند و درآشغال ها دنبال غذا میگردند. مردم ایران کارگرانی هستند که حقوقشان را ۶ ماه به ۶ماه پرداخت نمی کنند… شبنم راست میگوید زیرا شبنم نماینده طبقه متوسط شهری و اصلاح طلب نیست…شبنم مددزاده نماینده ۷۰ درصد مردم ایران یعنی  فقیران و سرکوب شدگان و بی خانمان ها وکودکان کارو  کودکان خیابانی، کولبرها، زنان دستفروش که کنارخیابان به خاطر فروش یک طبق سبزی کتک میخورند و معتاد ها و گدا ها و روسپی ها…".
برعکس نظر شما، او با وجود وابستگی عمیقا پنهانی اش به رجوی بوالهوس، نوشته هایش که به وفور اززندان بیرون آمده وسریعا رسانه ای میشد، ازاین نوع آزادی های فرمال که خاص اقشار مرفه متوسط است، موج میزد!
دیگر اینکه او اگر اهل مبارزات خیابانی بود، نمی بایست ازکشور فرار کرده و خود را ازانجام این مهم معاف نمی کرد!
ضمنا اگر کسی بخواهد ازکارتن خواب ها حمایت کند، نباید به دستبوس مریم که زندگی شاهانه ای درپاریس دارد، می رفت. مریم بعنوان یک عامل واقعی چند درصدی های مرفه جهان، درذات خود دشمن هرکارتن خوابی باید باشد که مبادا روزی بپا خاسته و قصر پرجبروت ممدوحان وخود اورا برهم زنند!
حمایت اززندگی افراد زحمتکشی که شما دستجات آنها را کم وبیش تفکیک کردید، احتیاج به افکار متین ومترقی ومعاصر دارد وحال آنکه شبنم با پناه بردن به مریم، نشان داد که یک جاه طلبی است که برآورده شدن این امیال خود را در بت پرستی میداند و بدین ترتیب روشن نیست که یک بت پرست چگونه میتواند برای مردم زحمتکش مبارزه کند!
شبنم هرچه که بود، با این فرار وبا آن سخنرانی مفتضح اش وبیعت عهد حجری اش با مریم نشان داد که اهل کارهایی نمیتواند باشد که شما توقع انجام آنها را ازاین همشهری جاه طلب ما دارید.
پس لطفا باین همشهری ما که ازنظر شما دختر زیبا وعزیزی هم هست، تهمت نزنید!
 بی جهت ادعا نکنید که اودر اروپا شکل وشمایل دختران کرد کوبانی را خواهد داشت وسلاح بردست گرفته وجمهوری اسلامی را درقلب  پاریس سرنگون خواهد کرد!
دختران کوبانی در شهر ومحله ی خود بودند ومیجنگیدند و شلیک هایشان از فضای پاریس به سوریه نبود!
 ماحصل کلام اینکه، توصیه ام به شما هموطن گرفتار درچنبره ی فکری وحتما اقتصادی رجوی ها این است که قبل از تعیین تکلیف به شبنم ما، خودتان همت کرده و به آزاده شدن خودتان کمک کنید وفعلا کاری با  همشهری شبنم ما و دختر زیبا روی خودتان ودختران کوبانی نداشته باشید!
صابر
 

منبع

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا