سلام داداش واقف باز نمیدانم این نامه مرا خواهی دید یا نه چون بخوبی میدانم شما در تشکیلات مجاهدین و فرقه ای , حق ندارید تلفن همراه داشته باشید حق ندارید اینترنت داشته باشید حق ندارید نامه خانوادگی بنویسید چون خودم هم عضو این فرقه بودم لازم نیست کسی مرا سر این موضوع تفهیم کند.اما باز امیدم را از دست نمیدهم اینقدر خواهم نوشت تا روزی دیوارهای استبداد رجوی بشکند و صدای من به گوشت برسد.
یادت هست داداش وقتی در کمپ تیف برای اولین و آخرین بار مرا ملاقات کردی من گفتم در مجاهدین شکنجه است و به رسم روز عاشورا گفتم داداش اینجا جای ما نیست بخاطر اینکه مطمئن شوی از من پرسیدی پس شکنجه گر هم بوده اسم چند شکنجه گر هم را نام ببر من هم اسم اسدالله مثنی و نجف کریمی را دادم و باز میتوانم اسم شکنجه شده را هم بیاورم بهتر است کمی از بهمن طلوع بشنوی یا از ایوب آذری و از آنها سوال کنی که سال هفتاد و سه بر سر آنها چه گذشت.
داداش تا امروز هر چه رجوی گفت و کرد تنها مزدوری و وطن فروشی بود دیگر شعار آتش بر افروختن درکوهستانها معنی ندارد باید واقع بین بود و از چاه ویل رجوی خارج شد و با وجدان زیست. صد البته بر شما وآرزوهای پاک شماها نباید شک کرد من میدانم شما با چه آرزوهای پاکی در راه مبارزه پا گذاشته بودید چون من هم مثل شما بودم متاسفانه رجوی بر تمام اعتماد من و ما خیانت کرد و مبارزه سرخ فام حنیف نژاد را به گند کشید.
داداش پشت سر ما در فرقه رجوی استثمار عمر خوابیده است حیف به جوانی و انرژیهای که به چاه ویل رجوی ریخته شد روز پایان جنگ ایران وعراق و قبول آتش بس خط بطلان استراتژی جنگ آزادیبخش بود اما متاسفانه شور انقلابی و انقلابیگری و جوانی نگذاشت ما این واقعیت را قبول کنیم و مسعود رجوی با دروغ تنگه و توحید و اینکه خانه و خانواده باعث شکست ارتش آزادیبخش در عملیات فروغ جاویدان شده است ما را فریب داد چون خودش هم خوب میدانست با چند هزار نفر نمیتواند دولت ایران را شکست دهد بخاطر اینهم علی الرغم گفته هایش در جنگ دوم عراق و آمریکا به ایران نرفتیم و رجوی به خلع سلاح تن داد. دیگر چه باید میشد که ما از خواب بیدار میشدیم داداش من شما را خوب درک میکنم بخاطر سن زیاد و بر باد رفتن آرزوهایتان برایت سخت بود همه چیز را ول کنی اما باور کن زندگی کردن و زنده ماندن عین مبارزه است باید به گذشته تف کرد تازه تا به امروز رجوی چه خیر و برکتی داشت که بعد از این میخواهد خیر و برکت داشته باشد داداش آرزو میکنم روزی با سر بلندی از این فرقه جدا شوی و به زندگی برگردی شما تا به امروز برده ای از برده داری نوین مسعود رجوی بودید برده داری دیگر بس است میدانم تمام تشکیلات در تناقض بزرگ گیر کرده است هیچ جواب منطقی بر گذشته ندارد.
داداش برایت آرزوی سلامتی میکنم هر جا که هستی خدا پشت و پناهت باشد اگر روزی این نامه مرا در سایت خواندی حتما با من تماس بگیر دوستت دارم , همه آرزوی دیدارت را داریم نگران نباش هر چه در توان داشته باشیم کمکت خواهیم کرد تنها نیستی هیچوقت امید را از زندگی قطع نکن همه مشتاق دیدارت هستیم.
قربانت برادر کوچکت میر باقرسوئیس
در زیر شماره تلفن خودم را میگذارم اگر بدستت رسید حتما زنگ بزن
۰۰۴۱۷۷۹۶۶۶۴۰۴
میر باقر صداقی انجمن ایران ستارگان بیست وششم دسامبر دوهزارو شانزده