مجید جان سلام از طریق سایت های اعضای جدا شده درجریان خبر آزادیت از بند اسارت فرقه جهنمی رجوی قرارگرفتم بی نهایت و از اعماق وجودم خوشحال شدم. چرا که خودم هم قبلا این لحظه را احساس کرده بودم. چند بارتو را درکمپ لیبرتی دیده بودم وکم وبیش میدانم که درابتدای دهه ۸۰
بعد ما بقی داستان که خود میدانی وسرت را بدرد نمی آورم. بی خبری از دنیای بیرون، ممنوعیت تماس باخانواده وخروج ممنوع
سال ۹۰ درجریان درگیری با ارتش عراق که مسبب اصلی آن تحریک های مسئولین سازمان بود مجروح شدم و تا مرز مرگ پیش رفتم دو بارتحت عمل جراحی قرارگرفتم و بدلیل عدم رسیدگی های پزشکی متحمل درد و زجر فراوان شدم. سازمان هیچ اقدامی برای اعزام من به بیمارستانهای عراقی نمی کرد و بعد ازهر بار اصرار و پیگیری درنهایت بیشرمی من را متهم به تمارض میکردند. تا اینکه در۲۱ آذر سال۹۱ همه اراده ام را بکار گرفتم و با ریسک و شعار یا مرگ یا آزادی از اسارت رجوی از لیبرتی فرار و خود را به نیروهای عراقی تسلیم کردم. جالب اینجا بود نیروهای عراقی که سازمان تبلیغ میکرد سر ما را خواهند برید بهترین رفتار را با من داشتند.
مجید جان دیروز من از بند اسارت این فرقه رهایی پیدا کردم و امروز تو و فردا اعضای دیگر، مهم بکارگرفتن اراده ماست. فرقه رجوی علیرغم بکارگیری پیچیده ترین شیوهای مغزشویی نمی تواند درقبال اراده ما کاری از پیش ببرد این را من و تو و صدها عضو رها یافته ثابت کرده ایم.
برایتان درمسیرانتخاب زندگی جدید آرزوی موفقیت میکنم.
قربانت رستم آلبوغبیش