فرقه رجوی مقلد” ایسم های” غربی

در تشکیلات مخوف رجوی پیروی و تابعیت از الگوهای کهنه و قرون وسطایی غربی یکی از ارزش ها بوده و در دستورها،عملکردها و همچنین الفاظ و ادبیات رایج می باشد و حتی فیلم های تاریخی و گذشتۀ مکتب های به بن بست رسیده و منسوخ شده در دنیای امروزی را به عنوان سرلوح، مکتب و شیوۀ ترقی شناخته و به اعضاء تشکیلات القاء مینمایند. به یاد دارم یکی از آموزشهای  اجباری فرقه، حضور در کلاسهای ایدئولوژیک در ساعت های طولانی با دیدن نوارهایی از انقلاب های گذشته شوروی سابق و چین و آلمان نازی بود و مکتب آنها که مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم بود را باید ملکۀ ذهن قرار داده تا رفته رفته به اهداف و متد فرقه آشنا شویم. مسئولین فرقه که سالیان سال بود تحت امر مطلق رجوی تربیت و آموزش دیده بودند و بهتر است بگوییم مانیپوله و شستشوی مغزی شده بودند وظیفه داشتند افکار و آئیین رجوی که تلفیقی از مکتب های "فاشیسمی و کمونیستی و نازیسم" بود را به دیگر نیروها در رده های پایینی تشکیلات انتقال بدهند، رجوی جدا از پیروی و الگو قرار دادن مکتب های انقلابی،آیین های دیگری همچون" فمنیسم، رفرمیسم و لیبرالیسم " را در سازمان تروریستی فرقه نما خود اعمال کرده بود و در اینجا لازم است برای توضیح مختصری از مسلک های غربی و تقلید و وجه تشابه فرقه از آنها اشاره ای به تاریخچه و افکار آنها شود: فاشیست ها در دهۀ سوم و چهارم قرن بیستم در ایتالیا به رهبری موسیلینی و در آلمان به رهبری هیتلر به قدرت رسیدند، به عقیده فاشیسم مبارزه اجتماعی به تنهایی ؛ انسان را از بربریت منحط پارلمانی و دمکراتیک پاک میکند بر همین مبنا آنان از خشونت فرقه ای مبتنی بر اتحاد گروهی آرمانخواهانه که با عملیات انقلابی انجام میشود حمایت کرده و نگاه آنان مملو از سرکوب و زور می باشد که عملیات های مسلحانه ضد میهنی و علیه شهروندان غیر نظامی مثال از آن است و از طرفی "مارکسیم- لنینیسم – مائوئیسم "عقیده داشتند که مذهب علت بدبختی ها نیست بلکه مذهب معلول بدبختی هاست و دین را افیون توده ها و مردم میدانسته که مانع ترقی و اهداف و اعمال انقلابی می گردد  که در تظاهر رجوی مارکسیست اسلامی را قبول داشت." فمینیسم " یا زن سالاری یکی از سمبل ها مشخصات بارز رجوی بشمار میرود که با  شعار ارتقاء خواهران و فرمانده نمودن آنها و در پشت پرده سوء استفاده جنسی از زنان شکلی نوین از فمینیسم را عرضه کرد."رفرمیسم" هم که مورد علاقه شدید فرقه رجوی بود تفکری است که قلمرو دین را تنها رابطه خدا و انسان میداند و دین را از صحنه اجتماعی، سیاسی حذف میکند و بارها رجوی ملعون در یاوه گویی هایش می گفت با سرنگونی دولت ایران حکومتی را دایر میکند که دین از سیاست جدا باشد. در"لیبرالیسم" نیز عنوان میشود که چیزی به عنوان دین نمی تواند برای بشر تعیین سرنوشت کند و برای او چیزی را حلال یا حرام نماید. رجوی حتی با شکل جدیدی از فاشیسم به نام فاشیسم جنسی به میدان آمده و در این شکل جنس ماده را از جنس نر برتر دانسته وجنس نر را نرینه یا نر وحشی تئوریزه نموده و خوراک افراد تشکیلات خود کرده، به خاطر می آورم مسئولین مرد ارشد فرقه وقتی حیوانی نر از قبیل سگ و یا گربه که درقرارگاه های سازمان فراوان بود می دیدند وحشیانه وارآن حیوان نر را مورد ضرب و شتم و یا ازراه دور به آن سنگ پرتاب می نمودند و برای اولین بار چنین صحنه ای را دیدم با تعجب از عزت ماسوری پرسیدم چرا چنین کاری را انجام دادی گفت او نر است و به ماده ها ستم میکند و وقتی در برابر یکی از زنان فرمانده قرار میگرفتند با زبونی و استیصال و شرم آوری دستورات روزمره را می گرفتند به عبارتی رجوی فاشیست یا رجویسم یک آیینی را در مناسبات خودآورده که می گوید پذیرش موضوعی احتیاجی به استدلال ندارد و آن را باید بدون دلیل قبول کرد و بدون چون و چرا آن را از بدیهیات شمرد و یا اینکه در عقیده از رهبری کورکورانه تقلید نمود.
بیژن

خروج از نسخه موبایل