مهندس علینقی مهرورز از اعضای فعال و مرتبط با انجمن نجات گیلان که ازسالیان پیشترفعالیت چشمگیر و تحسین برانگیزی را در راستای رهایی برادر اسیرش محسن مهرورزعضو اغفال شده فرقه بدنام رجوی درکارنامه درخشان خود دارند؛ متعاقب بهره وری ناجوانمردانه رجویها ازبرادرش دربرنامه لجن پراکنی وشیطان سازی ” پرونده ” ازسیمای نفاق علیه فعالیت انساندوستانه و خیرخواهانه انجمن نجات گیلان و مسول آن ؛ به دفترانجمن شتافتد و پس ازقدردانی از زحمات بی شائبه مسول انجمن گفتند.
” با یک دسته گل ویک جعبه شیرینی به دیدارتون اومدم تا ازشرمندگی دربیایم.دوهفته است که برای انجام یک کاراداری به تهران رفته بودم ودرگیرش بودم وبعدازاینکه مصاحبه ساختگی محسن دربرنامه سخیف رجویها علیه انجمن نجات وشخص شما را دیدم حالم خیلی بد شد وزودی خودم را به گیلان رسوندم تا به دیدارتون بیام وحرفم روبزنم. آقای پوراحمد همچنانکه پیشتربه عرض رسوندم پدرم شرافتمندانه با شغل شریف نفت فروشی ؛ فرزندانش رو بزرگ کرد وتربیت کرد تا به جامعه خدمت کنند وبواقع همه اعضای خانواده بدنبال درس وتحصیل رفتیم وشغل سالم ومناسب که آرزوی پدرمون رو محقق کنیم.توهمین دستگاه بود که دروانفسای انقلاب 1357 پدرم محسن روبا پول زحمت کشیده خودش جهت تحصیل به امریکا فرستاد به امید اینکه با تحصیلات عالیه روزی به وطن برگردد وبه مردم وجامعه خودش خدمت کند وبرایمان سرافرازی بیاورد. برادرم محسن دراولین سالهای حضورش درامریکا بواقع دردرس وتحصیل فعال بود واز یاد خانواده نیز بی نصیب نبود طوریکه متعاقب انقلاب یکبارهم به ایران آمد وبعدازبازگشت مجدد به امریکا تا سال 1365تماما به فکردرس وتحصیل بود وافتخارخانواده ما بود وبا ما ارتباط فعالی داشت. محسن مابعد اغفال وعضویت در سازمان جهنمی وضد ایرانی مجاهدین مطلق ارتباطش با ما قطع شد ودیگرخبری ازایشان نداشتیم وانگار که آب رفته بود و حضورفیزیکی نداشت تا با ما خاصه پدر و مادرمون تماس داشته باشد.
از قضا در دیدار با جنابعالی خبرش رو از شما گرفتم که در اسارتگاه اشرف دیده شده است و سالم و زنده است پدر خدا بیامرزم که مرحوم شده بودند و مانده بود مادر پیر و مریض احوالم که دیگرامانم را بریده بود وفقط فقط بدنبال محسن بود ولو اینکه یک تماس تلفنی داشته باشد. متعاقب دیداربا شما با انتقال محسن به آلبانی برای محسن پیام دادم!
وقتی جواب پیامم روازمحسن نگرفتم مجددا براش نامه دادم. چندی بعد شنیدم آقای منصورشعبانی بعدازجداشدن ازآلبانی به ایران و زادگاهش رشت برگشتند و من ازموضع خبرگیری وضعیت محسن درهمین دفترانجمن به ملاقات آقای شعبانی با حضورشما اومدم و همش توصیه مادرپیر وناتوانم بود که پیگیرخبرگیری ازمحسن باشم.الان هم ازشما خواهش دارم که حرفم را منعکس بکنین ومیخوام به محسن بگم که تودردستگاه مغزشویی وکنترل ذهن رجویها درآلبانی اجازه نداری ولویک تماس کوتاه با مادرمون داشته باشی تا ازنگرانی دربیاری. درعوض مجبورت کردن که بیای توصفحه تلویزیون یه مشت لاطائلات دیکته شده رونشخوارکنی وعلیه فعالیت انساندوستانه آقای پوراحمد اباطیل ببافی وبگی که آقای پوراحمد عامل فشارعلیه خانواده های چشم انتظارهست! زهی وقاحت وبیشرمی که ازیک کودن هم چنین انتظاری نمیرود که یار ویاور خانواده ها ازجمله خانواده ما روبا القابی که شایسته رجویها است ؛ خطاب کنی وچهره محبوب ودوستی داشتنی اش رو تخریب کنی.!
آقای پوراحمد مجددا ازشما عذرخواهی وپوزش می طلبم وبهترینها روبرایتان وخانواده تون آرزومیکنم ودعا میکنم که همواره درصحت وسلامت باشید وعوضش روازخدا بگیرین وازفعالیت تون عقب نشینی نکنین که البته میدانم که شما درهمیاری با ما خانواده ها عزم جزم دارین.
گفتنی است که رجویها درداخل ایران مطلقا جایگاهی ندارند و منفور و منزوی هستند وهمین بس که دردامان دشمنان ایران وایران زمین جا خوش کنند وهمانجا مضمحل ومدفون بشن.
الان هم ازشما میخوام که باهاتون صمیمانه یه عکس سلفی یادگاری بگیرم وبا درج درسایت نجات عرض کنم که ما خانواده ها ازشما بخاطرفعالیت بی منت وبی شائبه تون سپاسگزاریم ودوستتان داریم.”
پیام خانواده چشم انتظار مهرورز به محسن مهرورز مقیم آلبانی
گپ صمیمی منصور شعبانی با خانواده محسن مهرورز (گروگان رجوی در تیرانا)
مادرم بی صبرانه در انتظار تماس تلفنی محسن مهرورز است