سایت کتابیسم – پرستو آشتیان – 3 آذر ۱۳۹۵: "۱۹۸۴"، رمانی که در ژانر تخیلی، سیاسی و اجتماعی نگارش شده است، شاهکار جرج اورول به شمار می آید. این کتاب به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده و از زمان چاپ تاکنون در زمره ی کتاب های پرفروش و پرطرفدار شناخته شده است. اورول در این کتاب بر ضد نظام های کمونیستی و توتالیتاریستی قلم می راند و به حدی زیرکانه این کار را انجام می دهد که اصطلاحات کتاب به زبان عامیانه راه پیدا می کنند.
وینستون اسمیت، شخصیت اصلی کتاب عضو رده پایینی از کمون خود می باشد. وی درون خود احساس تنفر نسبت به حزب، برادر بزرگ و قوانین دست و پاگیر را دارد ولی به خود اجازه نمی دهد این تفکراتش شکوفا شود. همه ی افراد جامعه تظاهر به علاقه و پایبندی به حزب می کنند و حتی در برابر تحریفات تاریخی و زبانی حزب ساکت می نشینند. دختری از همکاران وینستون نظر وی را جلب می کند ولی از آنجا که این گونه روابط جرم محسوب می شوند آندو پنهانی باهم ملاقات می کنند و متوجه می شوند هر دو عمیقاً مخالف حزب هستند و در پی پیوستن به انجمن برادری یا اخوت بر ضد حزب برمی آیند.
ماجراهایی که در ادامه رخ می دهد ناامنی و عدماطمینان موجود در فضای توتالیتر را نمایان می کند و اورول در به تصویر کشیدن خطرات این گونه جوامع موفق ظاهر شده است."
شباهت های "برادر بزرگ" و "برادر مسعود"
سایت ایران فانوس – مهدی خوشحال – 5 مارس 2017:
سال 1992 که مقیم ترکیه بودم به پیشنهاد یکی از دوستان توانستم کتاب 1984 اثر جورج اورول را تهیه کنم. ظرف شش ماه اول سه بار کتاب را خواندم چون که به مناسبات فرقه مجاهدین خلق که من آن ها را با پوست و استخوانم تجربه کرده بودم بسیار نزدیک بود. سال بعد که به آلمان آمدم کتاب را نیز با خودم آوردم و تا امروز همراهم است. بعدها که فیلم 1984 ساخته شد، فیلمش را هم که با بازی زیبای جان هورت و ریچارد برتون، ساخته شد سه بار دیدم و آخرین بار این فیلم را یکشنبه پنجم فوریه سال 2017، ساعت 22 شب از کانال تلویزیونی TELE 5 دیده ام.
جورج اورول که کتابش را در سال 1949 نوشته و جهان سه قطبی و وحشتناکی را در سال 1984 ترسیم و توصیف می کند، پیشگویی اش از پیشگویی نوسترا داموس قوی تر است چون که پیشگویی جورج اورول نه در سال 1984 بلکه امروز و در سال 2017 حداقل در سه مورد قابل رؤیت و مشاهده است.
اول، جورج اورول در کتاب 1984 که با فیلم ساخته شده از این کتاب فرق دارد و کامل تر است، جهانی را تصویر می کند که دارای سه قطب اقیانوسیه، اوراسیا و شرق آسیا است که در ظاهر با هم دعوا و مشاجره دارند اما تمام جنگ و دعوایشان جز نمایش هایی در جهت تحمیق خلق ها و جز دستاویزی برای مهار کردن نیروهای تولید، پیشگیری از افزایش مصرف و خودداری از تأمین و رفاه و فرهنگ همگانی، نیست چرا که آن ها می دانند ذهن آسوده مطالعه خواهد کرد، آگاه خواهد شد و چون توانست بفهمد و بپرسد و دریابد، دیگر نیازی به قدرت مطلق آن ها نخواهد داشت.
داستان در مورد قدرت و جنگ های اقیانوسیه است و مناسبات دهشتناک حزبی است که اقیانوسیه را رهبری می کند. بی گمان امروز اگر چنین تقسیم بندی چون آمریکا و روسیه و چین، در جهان حاکم نباشد، بعید نیست که در آینده ای نه چندان دور و پس از شکست و فروپاشی اروپا، جهان به سه قطب بدل شود.
دوم، جورج اورول در سال 1949 مناسبات حزبی را برای آینده پیش بینی می کند که هم اکنون در عالی ترین شکلش وجود دارد و قابل انکار نیست. او مناسبات بسته ای را در حاکمیت اقیانوسیه توصیف می کند که اعضا همدیگر را برادر و خواهر خطاب می کنند، لباس فرم یکسان می پوشند، روابط فقط کاری و حزبی است، اعضا کار حرفه ای و شبانه روزی دارند، روابط عاطفی و جنسی ممنوع است، عاشق شدن ممنوع است، زاد و ولد ممنوع است، خلوت کردن ممنوع است، فکر کردن و مطالعه نمودن ممنوع است، خاطره نویسی و فکر کردن به گذشته ممنوع است، تردید و تمرد به اهداف و آرمان های حزب ممنوع است، سؤال کردن در خصوص فرامین ممنوع است، اظهار نظر نسبت به برنامه حزب ممنوع است، تردید به موجودیت رهبری که همان برادر بزرگ است ممنوع است و همه می بایست همه ی عشق، علاقه، سپاس و ستایش خود را تماماً به برادر بزرگ ابراز دارند و به غیر از او، ممنوع است و در این مناسبات کلا همه چیز ممنوع است و تنها کار و اطاعت و باورهای سراسر دروغ حزب، مجاز است.
حزب همیشه در حال جنگ است و جنگ، پایان پذیر نیست. حزب همیشه دارای دشمن خارجی و داخلی بوده و طی نمایشات ابراز انزجار و نفرت که می بایست اسرای جنگی و خائنین داخلی اعدام می شدند، اعضا می بایست حداکثر خشم و تنفر خود را نسبت به اعدام اسرا و خائنین، ابراز دارند و حتی میلیشیا نیز از این امر مستثنی نیست و آنان نیز می بایست با ابراز نفرت نسبت به دشمن، آرمان های حزب را باور و اطاعت کنند. اما در مورد بزه فکران فرق می کند. آنان می بایست در زندان و به ویژه زندان شماره 101، در اثر شکنجه ی وحشتناک توأم با ترس و توسط بازجویان خبره، از درون تهی شده و تغییر شخصیت و ماهیت بدهند و به تمامی آرمان ها و اهداف حزبی باور کنند. بازجو به قربانی اذعان می دارد، ما عضو متمرد را نمی کشیم چون او از قبل مرده بود، ما عضو مریض را شفا می دهیم، ما عضو بزه فکر را از درون تهی می کنیم و تغییر ماهیت می دهیم، حزب وسیله نیست بلکه هدف است، همچنان که قدرت وسیله نیست بلکه هدف است.
همه آنچه که شمرده شد و صدها مورد دیگر را که جورج اورول در سراسر کتابش آورده است، در فرقه مجاهدین خلق به وقوع پیوست و هم اکنون وجود دارد و اعضای ناراضی و اخراجی کم و بیش در سرفصل های مختلف به آنچه که به آن ها رفته است، اذعان دارند.
سوم، جورج اورول رهبری این حزب را که برادر بزرگ نام دارد، چنان توصیف می کند که در اصل وجود ندارد و کسی او را ندیده است اما کارکردش صد در صد است و در گفتار و تبلیغات وجود دارد و نگهبان کار و فکر همه اعضاست.
اسکرین های تلویزیون، که در همه جا نصب شده و همیشه روشن است، معمولاً هنگام غذا خوردن به پخش اخبار سراسر دروغ حزبی می پردازد و همچنین تلویزیون تنها فرستنده نیست، بلکه گیرنده و دستگاه شنود و کنترل جسم و فکر اعضا نیز است. اعضا یا نباید در جایی تنها باشند و یا اگر در خانه باشند، تلویزیون که در همه ی مکان ها و بیست و چهار ساعته روشن است، مدام اعمال و رفتار و پندار اعضا را کنترل و به بالا گزارش می کند.
یکی دیگر از کارکردهای تلویزیون که همیشه و در همه جا روشن است، تزریق ترس و ابهت رهبری به اعضا است. رهبری که برادر بزرگ نام دارد، صورتش به اندازه صفحه تلویزیون بزرگ شده و با چشمان نافذش به چشمان بیننده خیره شده و از آن ها کار و اطاعت و ستایش نسبت به خود را طلب می کند. برادر بزرگ، تنها در تلویزیون وجود داشته و کارکرد مطلق دارد و خارج از تلویزیون و به طور مادی کسی او را هرگز ندیده است.
"برادر مسعود"، که در تشکیلات وی را چنین خطاب می کنند، طی یک دهه اخیر همان نقشی را بازی کرد و به عهده داشت که برادر بزرگ در حزب بازی می کرد و یا بازی داده می شد. هر دو برادر، وجود خارجی ندارند اما در تلویزیون و هم اکنون اینترنت به وفور ایفای نقش می کنند و اعضا را به اطاعت از فرامین حزبی و سازمانی دعوت می نمایند.
تنظیم از محمدی