واما شرح مختصری ازجریان درگیری: با توجه به تحصن کشاورزان عراقی درمقابل پادگان اشرف مذاکراتی قبل از روز درگیری بین دولت عراق وسرکردگان فرقه برای پس دادن زمینهای کشاورزی مربوط به کشاوزان عراقی که سابقا بنابه دستورصدام ضمیمه کمپ اشرف شده بود صورت گرفته بود که سران فرقه حاضربه پذیرش خواسته دولت وکشاورزان عراقی نشدند.البته ما اعضای کمپ هم از جریان مذاکرات بی خبر بودیم. گذشت تا اینکه چند روز قبل ازدرگیری ما که درضلع شمالی و قسمت سوله های صنایع مستقر بودیم متوجه تحرکات ارتش عراق شدیم وحدس زدیم که اتفاقاتی درشرف وقوع است به همین خاطرهمهمه ای بین اعضا دراین رابطه بوجود آمد تا اینکه مسئولین مجبورشدند برای ما نشست گذاشته و با مخفی کردن اصل موضوع گفتند ارتش عراق می گوید زمین های شمالی کمپ مربوط به کشاورزان است وباید آن را پس بدهید اما این یک بهانه است وهدف آنها پس گرفتن کل کمپ است! درمحافل درونی و یا بعضا اعضا در تناقضات خود می خواندند که اگر فقط بحث زمین های کشاورزی است بهتراست آنها را به عراق پس بدهیم تا تنش بخوابد وحادثه مرداد 88 تکرارنشود.اما مسئولین فرقه با سرکوب کردن تناقضات اعضا همان جعلیات مربوط به تصرف کل کمپ ودستگیری کل اعضا را مطرح می کردند! ومی گفتند شما اصلا نگران نباشید تا زمانی که یک سربازآمریکایی دراطراف اشرف هست ارتش عراق جرات حمله به ما را ندارد!! صبح روز 19 فروردین ما متوجه پیشروی ارتش عراق شدیم فرماندهان مواضع این موضوع را به مسئولین گزارش دادند که بلافاصله مسئولین با جاروجنجال وجوسازی زیاد پیام دادند با چوب وسنگ وسلاح پرتاب سنگ جلوی ارتش عراق را بگیرید، آنها قصد تصرف کل کمپ ودستگیری همه ما را دارند، نترسید ارتش عراق گلوله های مشقی شلیک می کند!
یا برای تهیج بیشتر افراد می گفتند برادرمسعود پیام داده که نباید بگذارید حتی یک وجب ازخاک کمپ اشرف به دست ارتش عراق بیفتد آنگارکه ملک پدریش بود! بنابراین با تحریک مسئولین ما جلوی سربازان عراقی ایستادیم وبا هر وسیله ای که داشتیم به آنها حمله ورشدیم درحالیکه نمی دانستیم بازداریم قربانی توطئه دیگر رجوی می شویم که می خواست مجددا تعدادی ازما را برای پیشبرد منافع سودجویانه اش به کشتن دهد. سربازعراقی هم مثل سربازهرارتشی براساس قانون نظامی یاد گرفته با هروسیله ای ازخودش دفاع کند.بهرحال وقتی اولین نفری که درکنار ما بود تیرخورد وخون ازوی جاری شد تازه متوجه شدیم که گلوله ها واقعی هستند ونه مشقی.درنهایت بعد ازساعت ها درگیری وکشته شدن بیهوده تعدادی ازاعضا به عقب برگشتیم وارتش عراق هم برخلاف جعلیات سران فرقه تا خیابان 100 بیشتر پیشیروی نکرد وهمانجا مواضع خود را مستقر کردند. اما چند روزبعد ازپایان درگیری سران فرقه برایمان نشست گذاشته وگفتند با ارتش عراق مذاکره کرده وبه توافق رسیدیم که آنها بیش از نقطه ای که هستند جلوتر نیآیند!! این حرف سران فرقه همه را بشدت متناقض کرده بود بطوریکه همه گفتند پس چرا گذاشتید دوستانمان کشته شوند؟! وتناقضات دیگر ازاین سنخ که درنشست ها بی پرده عنوان می شد.مسئولین فرقه وقتی دیدند همه اعضا مسئله دارشدند بازبرای ما نشست گذاشته وبا کمال پررویی و وقاحت عنوان کردند: ما پیروزشدیم،خون ذخیره کردیم، توطئه تصرف کل اشرف ودستگیری همه اعضا را شکستیم، ودرپایان ازما طلبکارشده وگفتند علت اینکه ارتش عراق بخشی ازکمپ را گرفت این بود که شما هنوزجنگ”صد برابر”را جدی نگرفته ودرانقلاب ایدئولوژیک خواهرمریم ذوب نشدید!! درواقع با ترفندی سعی کردند اذهان اعضا را نسبت به نقش اصلی خود رجوی دربوجود آمدن این درگیری وکشته شدن تعداد دیگری ازاعضا مخدوش کنند وعلاوه براعضا عوامل بیرونی را هم نیزبرای سرپوش گذاشتن بیشتر بر خیانت رجوی مقصر دانستند!
بنابراین شوی جدید مریم رجوی واشک تمساح ریختن او برای کشته شدگان درگیرهای دوران عراق درشرایط کنونی دردی از دردهای لاعلاج فرقه رجوی دوا نخواهد کرد وبراساس تجربه حضورخودم درفرقه به جرات می توانم بگویم که دربین اعضای باقی مانده درفرقه دیگرحنای مریم رجوی شیاد رنگی ندارد چون آنها با خروج کامل فرقه ازعراق حتما به این موضوع پی بردند که دراین سالیان آنها فقط وفقط قربانی توطئه ها وسیاست های غلط و خائنانه رجوی شدند.جا دارد دراینجا به همه دوستان سابق خود که کماکان درفرقه رجوی ودرآلبانی بسرمی برند بگویم که نگذارید سران فرقه بیش از این زندگی شما را به تباهی بکشند. با جدایی از فرقه رجوی زندگی جدید وآزادی را برای خود رقم بزنید و از توطئه های توخالی سران فرقه هم ترسی نداشته باشید.
قربانعلی رفیعی