همه دوستانی که همانند من سالیانی را دراسارت نیرنگ وفریب رجوی گذرانده اند بخوبی داستان مضحک وتکراری آجیل های ارسالی مریم رجوی از پاریس وآسمان ریسمان بافتن فرماندهان دست نشانده او را دراین رابطه بخوبی بیاد می آورند. ولی داستان چه بود؟
نوبت من که رسید فاکتم را خواندم که….وقتی سبد آجیل خواهرمریم را درمقابل سن دیدم احساس شرم کردم که خواهر مریم بجای اینکه وقت خود را صرف مسئله سرنگونی کند صرف چک وچانه زدن با بقال بورژواهای فرانسوی کرده است…واقعیت این است که این آجیل ها از کوفت زهرمارهم برایمان حرام تراست واقعیت اینکه ما به إزای هردانه پسته و یا بادام آن باید هزار برابر بیشتر بار برداریم و درانقلاب ذوب شویم عده ای به من خندیدند وعده ای دیگر به به و چه چه گفتند بلاخره بعد از خواندن پیام طولانی مسعود ومریم خواهر شورای رهبری با ملاقه برای هرنفر یک ملاقه آجیل می ریخت ومی گفت کسی بیشتر نخواهد چون تبرکه. و دست آخر تا می خواستیم آجیل ها را درجیب بریزیم صبح شده بود ومی بایست گیج ومنگ به اضلاع سرپست هایمان برویم…
دریکی از دفعات وقتی خواهر شورای رهبری ملاقه را درسبد آجیل زده و درکاسه یکی از بچه ها ریخته بود یک برچسب کاغذی تبلیغاتی درکاسه افتاد که روی آن نوشته شده بود…کرزات ابولطیف (آجیل ابولطیف) که وی کاغذ را به خواهر شورای رهبری نشان داده و پرسیده مگر درفرانسه هم ابولطیف داریم من فکر می کردم اسامی فرانسوی ها میشل و دانیل وفرانسوا است. که خواهر شورای رهبری با حالت غیض چپ چپ نگاهش کرده بود وبچه ها زده بودند زیرخنده…
سالیان بعد فهمیدیم اولا آجیل ها از منطقه شورجه بغداد خریده میشد نه درپاریس و دوما خریدارحاج صادقی بوده ونه خواهر مریم
ملاحضه میکنید اینها تا کجا ما را بلانسبت….حساب میکردند البته ما درهمان زمان هم به ریش آنها می خندیدیم وبه مریم می گفتیم خواهرابولطیف…
داریوش قنواتی