رجوی بعد از عملیات (دروغ جاویدان) مرصاد و شکست استراتژیک نظامی و سیاسی در لاک تدافعی فرو رفت.ا وتلاش می کرد به هر شکلی شده آن شکست را برای نیروهایش پیروزی اعلام کند به همین خاطر در سال 1376رجوی دو باره با بازگشت به سالهای گذشته برای روحیه دادن به نیروها یش با کمک دولت صدام مجموعه ای از اقدامات نفوذ در داخل ایران را برنامه ریزی کردند و تیم های ترور و خرابکاری به داخل ایران بفرستند.
هدف و توجیه رجوی از راه اندازی دو باره تیم ها و واحدهای راهگشا بردن پیام مریم قجر (رهائی) به داخل ایران که به عنوان پیک مریم نام گذاری شد در کناراین اقدام تعدادی تیم های عملیاتی هم راه اندازی شد اما همه نفرات می دانستند که بحث اصلی دادن روحیه به افراد بود که چند سال کار نظامی نکرده بودند و رجوی می خواست خودی نشان دهد و بگوید ما هستیم ولی این حرکت در تاکتیک و تکنیک کاری نا درست بود.رجوی دستور آموزش داد نفرات دست چین شدند هم زمان تعدادی مربی عارفی (عراقی) وارد مقر اشرف شدند و آموزش ها شروع شد
زندگی در شرایط سخت و تمرین های سخت تکاوری حدودا دو ماه طول کشید بعد از بین این افراد نفرات را جدا نموده و واحدهائی را انتخاب نمودند و تمرین های واحدی بنام واحد راهگشا را دردستور کار قرار دادند آموزشهای پیاده از طریق فردی بنام مصطفی بنی هاشمی معروف به (سرگرد) داده می شد آموزشهای نقشه خوانی، شهر شناسی، جی پی، اس و کار با مین و نحوه خنثی سازی آن برای باز کردن معابر دادند تعدادی از قرارگاهها را برای استقرار واحد ها آماده نمودند، شامل قرارگاه انزلی، قرارگاه همایون، قرارگاه کوت، وبصره. هم زمان با این آمادگی ها تعدادی از نیروهای جدید را هم قرنطینه نموده و یک تیم درست می کردند فرمانده ی تیم از افراد و کادرهای قدیمی و نفر جدید راه بلد و محمل سازی کار وی بود بخاطر اینکه جدید وارد فرقه شد ه و با اوضاع و شرایط ایران آشنائی بیشتر می داشت . لازم به ذکر است که اکثر نفرات جدید که برای تیم ها انتخاب شدندهمگی خلاف کارانی بودند که از ایران فرار و به نوعی سابقه دار محسوب می شدند هدف ضربه زدن به مراکز نظامی و ترور شخصیت ها بود که به آن اصطلاح(PPS)نام نهادند.
بعد از اینکه واحد ها کاملا به لحاظ نظامی آمادگی کامل پیدا کردند توسط نسرین سپهری (مهوش) که آن زمان بالاترین مسئول سازمان بود توجیه و چک می شدند و (در مراحل کار فرمانده قسمت که اصطلاح (FM)گفته می شد بطور ریزتر در جریان کار قرار داشت) رجوی دستور داده بود بطور ویژه به تیم ها رسیدگی صنفی شود هر تیم شامل 4 نفر بود فرمانده گروه – معاون – جلو دار و عقب دارکه این گروه با پوشیدن لباسهای محلی هر منطقه خود را به شکل افراد بومی در می آوردند و به لحاظ نظامی تخصص کاملی داشتند هر تیم هنگام اعزام دو عدد قرص سیانور تحویل می گرفت تا در مواقع حساس دست به خودکشی بزند و مثلا زنده دستگیر نشود (این موضوع مرز سرخ بود) چه واحد وچه تیم عملیاتی باید آن را اجراء می کرد.
من هم جزء یکی از واحد ها بودم چند تیم را از مرز عبور دادیم.معمولا حرکت از قرارگاه عصرها انجام می شد و با پاسگاه عراقی هماهنگ شده بود.معابر میدان مین از شب های جلوتر باز شده و شیریط کشی می کردند و مشخصات را در جی پی اس ثبت و شب بعد ازآن استفاده می شد.لازم به ذکر است تقریبا اکثر تیم ها موفقیت کمی داشتند و این موضوع برای رجوی به نوعی شکست محسوب می شد تلفات بالا بود و تعداد ی از فرماندهان خود را در این راه از دست داد از جمله مسعود محمد خانی، و رشید، و…واحد ما چند تیم را از محور قصر شیرین عبور داد از جمله ی این واحدها واحد کمال حیدری بود او برای ترور شهید صیاد آماده شده بود بعد از اینکه ترور نمود و به عراق بازگشت مسئله دار شده بود و رجوی که دوست نداشت کسی برایش عرض اندام کند وی را در راه حمرین به جلولا سربه نیست نمود و اعلام کرد هواپیماهای انگلیس خودروی آنها را هدف قرار داده اند .هنگامی که هر تیم به داخل ایران وارد می شد رجوی مبلغ 10هزار دلار به آنها می داد تا بخشی را برای خرج خودشان و مقداری را هم برای خانواده هائی که محمل آنها می شدند و به آنان مکان می دادند خرج نمایند و هیچگاه هم نباید اون خانواده ای که به آنان مکان می دادند بفهمند آنها برای چه هدفی آمده اند و ماموریت آنها چیست.به واحدهای راهگشا هم مبلغ کمی داده می شد.رجوی بعد از دو سال کار روی این طرح دستور توقف آن را داد و باز شکستی مفتضحانه برای وی رخ داد تعدادی از کادرهای قدیمی خود را از دست داد.این موضوع باعث حرف و حدیث در داخل تشکیلات شده بود رجوی می گفت حرکت های چریکی دیگر در حد و اندازه ما نیست، اما او باید از صدام اطاعت می کرد رجوی در نشریات و اطلاعیه های خود از انجام عملیات سخن می گفت او شکست خود را با وقاحت بی اندازه ای پیروزی ذکر می نمود.
رجوی بعد از عملیات (دروغ جاویدان) مرصاد و شکست استراتژیک نظامی و سیاسی در لاک تدافعی فرو رفت.ا وتلاش می کرد به هر شکلی شده آن شکست را برای نیروهایش پیروزی اعلام کند به همین خاطر در سال 1376رجوی دو باره با بازگشت به سالهای گذشته برای روحیه دادن به نیروها یش با کمک دولت صدام مجموعه ای از اقدامات نفوذ در داخل ایران را برنامه ریزی کردند و تیم های ترور و خرابکاری به داخل ایران بفرستند.
هدف و توجیه رجوی از راه اندازی دو باره تیم ها و واحدهای راهگشا بردن پیام مریم قجر (رهائی) به داخل ایران که به عنوان پیک مریم نام گذاری شد در کناراین اقدام تعدادی تیم های عملیاتی هم راه اندازی شد اما همه نفرات می دانستند که بحث اصلی دادن روحیه به افراد بود که
چند سال کار نظامی نکرده بودند و رجوی می خواست خودی نشان دهد و بگوید ما هستیم ولی این حرکت در تاکتیک و تکنیک کاری نا درست بود.رجوی دستور آموزش داد نفرات دست چین شدند هم زمان تعدادی مربی عارفی (عراقی) وارد مقر اشرف شدند و آموزش ها شروع شد زندگی در شرایط سخت و تمرین های سخت تکاوری حدودا دو ماه طول کشید بعد از بین این افراد نفرات را جدا نموده و واحدهائی را انتخاب نمودند و تمرین های واحدی بنام واحد راهگشا را دردستور کار قرار دادند آموزشهای پیاده از طریق فردی بنام مصطفی بنی هاشمی معروف به (سرگرد) داده می شد آموزشهای نقشه خوانی، شهر شناسی، جی پی، اس و کار با مین و نحوه خنثی سازی آن برای باز کردن معابر دادند تعدادی از قرارگاهها را برای استقرار واحد ها آماده نمودند، شامل قرارگاه انزلی، قرارگاه همایون، قرارگاه کوت، وبصره. هم زمان با این آمادگی ها تعدادی از نیروهای جدید را هم قرنطینه نموده و یک تیم درست می کردند فرمانده ی تیم از افراد و کادرهای قدیمی و نفر جدید راه بلد و محمل سازی کار وی بود بخاطر اینکه جدید وارد فرقه شد ه و با اوضاع و شرایط ایران آشنائی بیشتر می داشت . لازم به ذکر است که اکثر نفرات جدید که برای تیم ها انتخاب شدندهمگی خلاف کارانی بودند که از ایران فرار و به نوعی سابقه دار محسوب می شدند هدف ضربه زدن به مراکز نظامی و ترور شخصیت ها بود که به آن اصطلاح(PPS)نام نهادند.
بعد از اینکه واحد ها کاملا به لحاظ نظامی آمادگی کامل پیدا کردند توسط نسرین سپهری (مهوش) که آن زمان بالاترین مسئول سازمان بود توجیه و چک می شدند و (در مراحل کار فرمانده قسمت که اصطلاح (FM)گفته می شد بطور ریزتر در جریان کار قرار داشت) رجوی دستور داده بود بطور ویژه به تیم ها رسیدگی صنفی شود هر تیم شامل 4 نفر بود فرمانده گروه – معاون – جلو دار و عقب دارکه این گروه با پوشیدن لباسهای محلی هر منطقه خود را به شکل افراد بومی در می آوردند و به لحاظ نظامی تخصص کاملی داشتند هر تیم هنگام اعزام دو عدد قرص سیانور تحویل می گرفت تا در مواقع حساس دست به خودکشی بزند و مثلا زنده دستگیر نشود (این موضوع مرز سرخ بود) چه واحد وچه تیم عملیاتی باید آن را اجراء می کرد.
من هم جزء یکی از واحد ها بودم چند تیم را از مرز عبور دادیم.معمولا حرکت از قرارگاه عصرها انجام می شد و با پاسگاه عراقی هماهنگ شده بود.معابر میدان مین از شب های جلوتر باز شده و شیریط کشی می کردند و مشخصات را در جی پی اس ثبت و شب بعد ازآن استفاده می شد.لازم به ذکر است تقریبا اکثر تیم ها موفقیت کمی داشتند و این موضوع برای رجوی به نوعی شکست محسوب می شد تلفات بالا بود و تعداد ی از فرماندهان خود را در این راه از دست داد از جمله مسعود محمد خانی، و رشید، و…واحد ما چند تیم را از محور قصر شیرین عبور داد از جمله ی این واحدها واحد کمال حیدری بود او برای ترور شهید صیاد آماده شده بود بعد از اینکه ترور نمود و به عراق بازگشت مسئله دار شده بود و رجوی که دوست نداشت کسی برایش عرض اندام کند وی را در راه حمرین به جلولا سربه نیست نمود و اعلام کرد هواپیماهای انگلیس خودروی آنها را هدف قرار داده اند .هنگامی که هر تیم به داخل ایران وارد می شد رجوی مبلغ 10هزار دلار به آنها می داد تا بخشی را برای خرج خودشان و مقداری را هم برای خانواده هائی که محمل آنها می شدند و به آنان مکان می دادند خرج نمایند و هیچگاه هم نباید اون خانواده ای که به آنان مکان می دادند بفهمند آنها برای چه هدفی آمده اند و ماموریت آنها چیست.به واحدهای راهگشا هم مبلغ کمی داده می شد.رجوی بعد از دو سال کار روی این طرح دستور توقف آن را داد و باز شکستی مفتضحانه برای وی رخ داد تعدادی از کادرهای قدیمی خود را از دست داد.این موضوع باعث حرف و حدیث در داخل تشکیلات شده بود رجوی می گفت حرکت های چریکی دیگر در حد و اندازه ما نیست، اما او باید از صدام اطاعت می کرد رجوی در نشریات و اطلاعیه های خود از انجام عملیات سخن می گفت او شکست خود را با وقاحت بی اندازه ای پیروزی ذکر می نمود.