چالش جدی مجاهدین درآلبانی

بعد از اخراج مجاهدین از عراق و رفتنشان به آلبانی٬ نیروهای سازمان که سالیان سال در عراق منتظر بودند بلکه راهی باز شود و نوری در چشم انداز سیاسی سازمان تابیده شود٬ آخرین امیدشان را از دست دادند و دیگر مطمئن تر ازقبل شدند که هیچ چشم اندازی در آینده سیاسی سازمان وجود ندارد و اکنون که آنها هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران مستقر شده اند٬ طبیعتا نخواهند توانست که در آینده کشور نقشی داشته باشند.  از این رو کاملا روشن است که نارضایتی آنها از وضعی که در آن قرار گرفته اند بیش از پیش خودش را نشان دهد و این موضوع باعث اصطکاک تشکیلاتی بیشتر بین آنها و مسئولین فرقه میشود!
مسئولین سازمان تا زمانی که نیروها بصورت گسترده در عراق بودند٬ بدلیل فضای خاص عراق حداکثر فشار را بروی نیروها وارد میکردند و سرکوب در اوج خودش علیه این افراد اعمال میشد. به مجرد اینکه نیروها فضای ناسازگاری با دستورات و خط و خطوط سازمان را میگذاشتند٬ گزارشات به شخص رجوی میرسید و او با برپایی نشستهای عمومی و لایه ای٬ سرکوب را هرچه بیشتر میکرد و چون ظرفی که سازمان درآن قرار داشت یعنی عراق٬اجازه ادامه اعتراضات را نمیداد٬نیروها هم به ناچار ساکت میشدند و لااقل تا مدتی عصبانیتشان فروکش میکرد چرا که غیر از این چاره ای هم بطور واقعی نداشتند.
اما بعد از انتقال این افراد به کشور آلبانی٬ شرایط بطور کلی فرق کرده است. کشور آلبانی هرچند کشوری کوچک و فقیر است٬اما بهرحال بطور کیفی با عراق فرق دارد و این نیروها هستند که بقول معروف دست بالا را دارند و دیگر مانند عراق٬ دست و پا بسته نخواهند بود! اتفاقا علت سفر اخیر مریم رجوی به آلبانی هم همین است. او که خود خوب این را میفهمد که دیگر دوران خوش عراق تمام شده است ٬بدلیل نارضایتی فراوان نیروها از وضع موجود٬خود ناگزیر به آن کشور سفر کرده است که مثلا با براه انداختن نشستهای دیگ و عملیات جاری٬جلوی موج اعتراضات و صحبتهای بچه ها ر ا بگیرد و مانع از فروپاشی بیش از پیش تشکیلات فرقه شود. هرچندکه بقول معروف دیگر حنای سازمان برای هیچکس رنگی ندارد و دورانی که با تیغ و تبر و تپانچه میتوانستند نیروها را سرکوب کنند و بقول رجوی سرجای خودشان بنشانند٬تمام شده است!
اخیرا در اخبار خواندم که مهدی ابریشمچی که یکی از لات های فرقه رجوی است در نشستی شروع به عربده کشی  و داد و بیداد کرده  که البته این عربده کشی هایش به جهت ترساندن نیروهاست وهیچ ارزش اجرایی ندارد٬گفته است که دولت آلبانی و کمیساریای پناهندگی را ما اداره میکنیم و دست ما هستند.
بایستی خدمت این ملیجک فرقه رجوی بگویم که آن زمانی که استخبارات و اداره اطلاعات(مخابرات) عراق دست شما بود گذشت و شیپور را از سر گشادش فوت میکنی! هرچند که آلبانی یک کشور فقیر و با مشکلات اقتصادی فراوان است و شما که سالیان سال از پول فروش نفت عراق سرمایه هنگفتی به جیب زده اید هم در رشوه دادن و خریدن آدم های مختلف تبحر دارید٬ هیچ چیز بعید نیست٬ اما بایستی یاد آوری کنم که زمانی هم بود که با تانک وارد کاخ صدام میشدید وهیچکس جلودارتان نبود و هرغلطی را درعراق میکردید٬ اما دیدید که چگونه خداوند بزرگ به آه دل تمامی کسانی که شما به ناحق آنها را به زیر خاک سرد فرستادید نگاه کرد و با خفت و خواری از عراق بیرونتان کرد! بقول شاعر بهرام که گور می گرفتی همه عمر  دیدی که چگونه گور بهرام گرفت!  بقول خود رجوی که میگفت: گو هرچه میخواهند ستارگان بخت مارا به زمین بکشند ولی ما باز این آسمان غمزده را غرق ستاره ها خواهیم کرد!… اکنون این جمله را بایستی به خود او و دار و دسته اش گفت که هرچه توانستید ستارگان این خلق قهرمان که همان فرزندانشان بودند را به زمین کشیدید و آنها را ناجوانمرانه به زیر خاک سرد فرستادید ولی بدانید که خانه ظلم هرگز پایدار نخواهد ماند!بیاد بیآورید که چه تاج و تختی در عراق براه انداخته بودید ولی برایتان نماند…
اکنون روی صحبتم با نیروهایی است که هنوز تصمیم نهایی را برای جداشدن از این فرقه جهنمی نگرفته اند٬ دیگر چیزی برای ماندن نمانده است.اگر نگران لقمه نانی و سقفی برای خواب شب هستید٬بعید میدانم که کسانی که بیش از سی سال دراین سازمان دوام آورده باشند٬از عهده مسائل صنفی خود برنیایند! با صدای بلند بقول بازیگر فیلم پاپیون فریاد بزنید آی حرومزاده ها من هنوز زنده ام و از این قلعه جهنمی خودتان را نجات دهید!
الف عباسی
 

خروج از نسخه موبایل