رجوی ها باید بدانند که علم، قرینه سازی تاریخی را نمی پذیرد!

آقای محمد قرایی که کشته و مرده ی مسعود رجوی مجهول الوجود است، خواسته است که از مقایسه ی دو موضوع ناهمگن درشرایط اجتماعی متفاوت، نتیجه ی یکسان گرفته و به خودش و دوستان وهمفکران خود دلخوشی کذائی ای داده باشد.
او درنوشته ی خود که سایت های رجوی عنوانش را " دونشانه مشابه از دو پدیده هم جنس درمیهن درزنجیر!" گذاشته است، مینویسد:
" قریب به چهل سال پیش زلزله ای ویرانگر شهر زیبای طبس و حومه را با خاک یکسان ساخت… درچنین فضایی بود که ظل اله دوران! تصمیم گرفت سرکارخانم فرح دیبا را با خدم و حشم روانه میدان نماید… سرانجام هلی کوپتر حامل فرح و دستیاران درآسمان شهر دیده شد. نزدیک ونزدیکتر به زمین، آماده نشستن شد. درچشم بهم زدنی مردم خشمگین با سنگ و چوب وچماق آماده حمله به ماموران شدند. گرد وخاکی به هوابرخاست وموجی ازسنگ وکلوخ به سمت هلیکوپتر فرح به پرواز درآمد. هرچه بود فرستاده حاکم قدرقدرت دوران نتوانست پایش را در خاک تفدیده و ویران شده طبس بگذارد و فرار را برقرار ترجیح داد. پنج ماه بعد نظام ستمشاهی درآتش خشم همین مردم سوخت و خاکستر شد "!
منهم این زلزله و آثار مخربش را دیدم و تعدادی ازنمایشگاه های برپا شده در اماکن عمومی در این مورد را هم ایضا!
وحتی یادم هست که یک دانشجوی پشت تریبون یکی از این نمایشگاه ها گفت که: بطوری که ملاحظه میکنید، ساختمان های کمی که با تیر آهن ساخته شده، سالم مانده و ساختمان های کلنگی بودند که فروریخته واینهمه تلفات دادند و بهتر بود شاه بجای دادن وام به فرانسه و…، این مبالغ را صرف محکم سازی خانه های مردم میکرد و نمیگذاشت که اینهمه از هموطنان ما درزیر آوارها جان بدهند.
البته درآن ایام اوضاع شاه آنقدر بهم ریخته بود که قادر به جلوگیری ازبرگزاری این نمایشگاه ها و افشاگری ها نبود!
آقای محمد قرایی مینویسد:
" هفته گذشته در اثرسهل انگاری وغارتگری آدمهای رژیم ملاها، در معدن یورت آزادشهردراستان گلستان انفجارمهیبی رخ داد. تعداد زیادی ازکارگران محروم وستمدیده برخاک شدند. متعاقب آن ریس جمهورشیاد برای جمع آوری رای درآستانه نمایش انتخابات، خودش را به محل حادثه رساند. شیخ شیاد همچون همپالکی سابق، قصدش ازاین سفرنشان دادن نمایش حمایت ازکارگران وقربانیان معدن بود. کارگران داغدار صحنه، نمایش را برسرش آوارکردند. خشم وعصیان کارگران فراموش ناشدنی است. آنها با کوبیدن مشت برماشین ضد گلوله روحانی  وشعارهای کوبنده خویش، روحانی شیاد وجنایتکاررا مجبوربه فرارکردند ".
بدلیل عدم مناسبت این دوموضوع- هم ازنظر زمانی وهم شرایط – ازجمله عدم قرار داشتن حکومت ایران در موقعیتی که شاه در آن برهه ی زمانی داشت – آقای قرایی خلط مبحث کرده ونتیجه گیری اش غلط میباشد!
وانگهی علوم انسانی وجامعه شناسی ثابت کرده اند که با قرینه سازی تاریخی، نمیتوان نتایج دلخواه ویکسانی را استخراج نمود وبنابراین استنتاجات این بچه مرشد رجوی، فارغ از منطق میباشد!
اما اصل مستندات آقای قرایی غلط است وبرای چه؟
برای اینکه سردسته ی فحاشان برعلیه رئیس جمهور ایران، ابدا ارتباطی با معدن کاران نداشته و بهمین خاطر موردشناسائی قرار گرفته ودستگیر هم شده است!!!
درادامه:
"… دوستم برنکته حقی انگشت گذاشت. آن روز قربانیان زلزله طبس نماینده نظام پوسیده سابق را فراری دادند و امروز کارگران خشمگین، رییس جمهور نظام پوشالی ولی فقیه را با اردنگی مجبور به فرارکردند. نظام منحط و وطن فروش سابق بیش ازپنج ماه پس ازآن حادثه دوام نیاورد دراثرسیل خشم مردم ازهم پاشید. رژیم متزلزل و جنایتکارآخوندی چند ماه میتواند درمقابل آتش فشان خشم خلق بپاخاسته ایران دوام بیاورد. آینده نشان خواهد داد "!
فراری دهندگان نماینده ی نظام پوسیده ی شاهنشاهی، ازطرف مردم ذینفع وواقعی بوده ولی هتاکان حرمت رئیس جمهور، قصد خرابکاری درامور داشته و مردم منطقه نبودند!
آیا اظهارات پدر آن مهندس شهید معدن را نشنیده اید که گفت که افتخارمیکند که فرزندش درراه خدمت به تولید کشور جان خود را ازدست داده است؟!
بدین ترتیب، دوست فرضی آقای قرایی هم قیاس مع الفارق نموده ودست به فرضیه ی غلط قرینه سازی تاریخ زده است!
سیروس غضنفری
عضو نجات یافته ی ارتش آزادی کش رجوی
 

خروج از نسخه موبایل