اساساً در فرقه انتخاباتی وجود نداشت که بشود روی آن بحث نمود، ولی یکسری انتخابات به ظاهر وجود داشت که آنهم توسط شخص رجوی انتصاب و بعد در نشستهای بالاتر به بحث گذاشته میشد. رجوی طوری بحث می کرد که کسی جرات مخالفت با انتصاب وی را نداشته، که مهمترین انتخاب داخل مناسبات رجوی انتصاب مریم قجر بعنوان رئیس جمهور برگزیده به اصطلاح مقاومت بود.
رجوی حتی در جلسات شورا با ترفند های مختلف نظرات خویش را به بقیه اعضای شورا که در اقلیت بودند تحمیل می کرد. این عملکرد آنچنان تهوع آور بود که در همان مقطع متین دفتری و خانمش ازشورای ملی مقاومت برای همیشه خدا حافظی کردند (درست اینست که بگویم از شورای باسمه ای جدا شدند) و سپس رجوی آنان را خائن و خود فروخته تلقی کرد و مارک ها و برچسب هائی را به آنها زده بود.
نتیجه اینکه در انتخاب مسئول اول، رجوی از قبل فرد مورد نظر را در پشت صحنه تعیین می کرد و سپس برای تبلیغات، همه اعضاء را در یک نشست بزرگ گرد هم جمع میکرد و برای عوام فریبی و تظاهر به دمکراسی تجمع آرا می نمود و سپس اعلان می نمود با صد درصد آراء سوژه مورد نظر انتخاب شده است.
بنابراین رجوی هیچگاه آزادی و انتخاب برای هیچ کس قائل نبود تا اینکه فردای روزگار بخواهد این آزادی را در جامعه ساری و جاری بکند. نیرنگ رجوی ها در شعار دادن و عمل نکردن بود که تمام روشهای وی روی شعارهای پر طمطراق و پر زرق و برق سوار بود ولا غیر و هرگز در عمل به تعهدات خود پایبند نبود، و با سرکوب و فشار خط خود را پیش می برد.
عبدالله افغان