با توجه به تحلیل فرقه و روشی که سران فرقه برای ممانعت از ریزش نیرو بکار گرفتند، یعنی دادن وعده به اعضای خواهان جدایی مبنی بر اینکه پس از انتخابات در ایران آشوب خواهد شد، انتخابات 29 اردیبهشت 1396 یک شکست بزرگ دیگر برای فرقه تروریستی رجوی بود که تاثیرات مهمی در درون فرقه و همچنین مشکلات زیادی در بیرون از فرقه برای آنها ایجاد خواهد نمود.
*تاثیر انتخابات در درون فرقه
یکی از شگردها و ترفندهای رجوی این بود که تا جایی که می توانست در رابطه با باصطلاح سرنگونی زمان مشخصی را بیان نکند و عموماً به دادن تاریخ های کلی و با استفاده از جملاتی مانند «در مرحله سرنگونی قرار داریم» یا «سرنگونی خیلی نزدیک است» اکتفا می کرد چرا که می دانست این امر با توجه به پوچ بودن وعدهها، مسائل و مشکلات تشکیلاتی زیادی ایجاد خواهد کرد.
او یکبار در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری سال 1380 خلاف این روش عمل کرد و مدعی شد که نظام تا سال 1380 سرنگون خواهد شد. این تغییر رویه این بود که نیروهای فرقه سال ها در عراق زمین گیر شده و این امر موجی از مشکلات و موجی از درخواست جدا شدن و ریزش نیرو را در فرقه ایجاد کرده بود و در نتیجه رجوی برای مهار این موضوع رسماً فرمان «خروج ممنوع» را صادر کرد که البته خودش خوب می دانست که این کار چقدر برای او تبعات منفی دارد. بنابراین در چنین وضعیتی برای آن که بتواند اعضاء را به نوعی با یک دل خوش کنک باز هم در عراق نگه دارد، دست به یک ریسک زد و بر خلاف همیشه برای سرنگونی زمان داد. این ریسک که مبنای آن دروغ و فریب بود بعد از انتخابات سال 1380 رو شد و در نتیجه کل نفرات فرقه با شنیدن خبر نتیجه انتخابات در ایران، مسئله دار شده یا دچار ابهام گردیدند. بنابراین وقتی سران فرقه درباره انتخابات 1396 بار دیگر شیوه فریب اعضاء با اعلام زمانبندی را بکار گرفتند خود نشانه این است که تشکیلات فرقه در شرایط بسیار نامناسبی قرار دارد. بخصوص که اخراج از عراق به معنای از دست دادن هر کور سو امیدی برای کسب «سلاح» و حفظ «زمین» که لازمه داشتن یک نیروی نظامی است، می باشد. بنابراین سران فرقه برای جلوگیری از ریزش نیروها این ترفند را بار دیگر بکار گرفتند و در واقع بین «بد» و «بدتر» ناچاراً «بد» را انتخاب کردند. چرا که برای آنها هم مسجل بود وقتی دروغ بودن تحلیل شان رو شود چه تاثیری در داخل تشکیلات خواهد گذاشت. از این رو در اوج استیصال با سیاست «از این ستون به آن ستون فرج است» حرکت کرده و به نیروها وعده شورش و بحران در انتخابات سال 1396 را دادند.
همانگونه که یادآور شدم در سال 1380 رجوی با یک بحران در مناسبات فرقه روبرو بود بنابراین برای رفع موقت این بحران، برای سرنگونی نظام سرفصل 1380 را انتخاب کرد و نیروها را این چنین توجیه کرد که که آقای خاتمی تا قبل از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری توسط اصول گرایان حذف فیزیکی شده و ایران به سمت جنگ با عراق و آمریکا خواهد رفت و در نتیجه راه باصطلاح ارتش آزادیبخش باز می شود و ما جمهوری اسلامی را سرنگون خواهیم کرد. اگر هم اصولگرایان تا روز انتخابات وی را حذف نکنند، در جریان انتخابات او را حذف کرده و سیاست جنگ با عراق و آمریکا را در پیش خواهند گرفت و باز راه ما باز شده و جمهوری اسلامی را سرنگون خواهیم کرد!!!
وقتی نتیجه انتخابات 1380 به نیرو رسید و مشخص شد که برخلاف تحلیل رجوی پیش رفته است، موجی از مسئله داری در تمام سطوح فرقه به راه افتاد. در چهره تک تک افراد از پایین تا بالا ابهام و سئوال موج می زد. رجوی برای مهار این بحران به سرکوب روی آورد و نشست های طعمه را راه انداخت. با دستور او برای چند ماه کلیه نفرات را به قرارگاه باقرزاده بردند و با اعلام این که چون شما با شنیدن نتیجه انتخابات به نظرات رهبری تان (رجوی) شک کرده اید پس هر عضو فرقه می تواند یک طعمه وزارت اطلاعات ایران باشد، و با این محمل به سرکوب شدید کلیه اعضاء پرداختند و موقتاً بحران را مهار کردند.
اما حالا در آلبانی شرایط با عراق بسیار متفاوت است.
نخستین تفاوت این است که صدامی وجود ندارد تا در پناه او سران فرقه هرکاری دلشان می خواهد با اعضاء بکنند.
تفاوت دوم این است که ظرفی به نام قرارگاه اشرف وجود ندارد تا سران فرقه در داخل آن اعضاء را از دنیا جدا کرده و با دست باز هر کاری برای کنترل تشکیلات جهنمی خود انجام بدهند و هر بلایی میخواهند سر اعضاء بیاورند چرا که مطمئن بودند بدلیل بسته بودن اشرف و همچنین حمایت صدام، اخبار اشرف به بیرون درز نخواهد کرد.
تفاوت بعدی اختلاف شرایط امروز فرقه با شرایط سال 1380 می باشد.
– در سال 1380 فرقه مسلح بود و ادعا داشت که ارتشی دارد. اما امروز فرقه خلع سلاح شده و باصطلاح ارتش آزادیبخش منحل شده است. هر چند سران فرقه هنوز برای عوامفریبی شعار ارتش آزادیبخش را می دهند اما در واقعیت نه سلاحی وجود دارد و نه زمین و مقری که پایگاه جنگی آنها باشد.
– در سال 1380 مقر اصلی فرقه در نزدیکی مرزهای ایران بود اما حالا چند هزار کیلومتر با مرزهای ایران فاصله دارند.
– در سال 1380 فرقه مدعی استراتژی جنگ آزادیبخش بر پایه باصطلاح ارتش آزادیبخش بود اما در حال حاضر استراتری مشخصی دارد و سران فرقه جرأت نزدیک شدن به این موضوع را هم ندارند.
– در سال 1380 رجوی شخصاً حضور داشت اما حالا اگر هم نمرده باشد، زنده بودن او زیر علامت سئوال است و حداکثر رابطه ای هم که با اعضای فرقه دارد به صورت غیر حضوری و از طریق پیام صوتی است.
– مضافاً بر اینکه در حال حاضر اعضای فرقه بر اثر شکست های مستمر و پی در پی، تحت فشار زیادی قرار دارند و با پایان یافتن انتخابات، تنها امیدی که سران فرقه به برانگیختن انگیزه اعضاء داشتند نیز از بین رفته است.
* بنابراین موج مسئله داری و ریزش نیرو در این مقطع قاعدتاً بسیار زیاد خواهد بود.
البته سران فرقه تمام تلاش خود را خواهند کرد تا مانع از ریزش نیروها بشوند. احتمالاً سران فرقه نشست های مغزشویی را در آلبانی شروع کرده اند تا با درگیر کردن اعضاء با این نشست ها امکان فکر کردن را از آنها بگیرند و با ایجاد هیجانات و انگیزه های کاذب، بطور موقت هم شده آنها را از جدا شدن منصرف نمایند.
گام بعدی که بطور معمول سران فرقه پس از هر شکست انجام می دهند قدرت نمایی دروغین است.
با توجه به اینکه سالگرد دستگیری مریم قجر و سالگرد سی خرداد نزدیک است و معمولاً هر سال فرقه در این مقطع زمانی جلسه ای برگزار می کند، بنابراین سران فرقه امسال از این فرصت سوء استفاده کرده تا شکست و ضربهای که بدنبال انتخابات خورده اند را تحت الشعاع قرار دهند.
* انتخابات پرده رسوایی فرقه را بیشتر از قبل انداخت
انتخابات و حضور با شکوه مردم در آن ضربه چند برابر برای فرقه تروریستی رجوی داشت. سران فرقه بدنبال شکست های زیادی که خورده بودند و بخصوص بدنبال اخراج از عراق که شکست سیاسی، استراتژی و معضلات عمیق تشکیلاتی را برای آنها به همراه داشت، و موجب شد تا وزن سیاسی آنها نزد اربابان خیلی پایین بیاید، بدنبال این بودند که بار دیگر خود را به عنوان یک نیروی تاثیرگذار در معادلات ایران مطرح کنند. از این رو سران فرقه کیسه بزرگی روی موضوع باصطلاح «کارزار تحریم انتخابات» باز کرده بودند. آنها قصد داشتند با بهره گیری از برخی اقدمات تبلیغاتی که در داخل ایران علیه انتخابات انجام شد، در ایام پس از انتخابات، با تبلیغات وسیع اینطور وانمود کنند که باصطلاح «کارزار تحریم انتخابات» آنها بوده که باعث عدم شرکت مردم در رای گیری شده است و با این ترفند طوری وانمود کنند که در داخل ایران نیرو داشته و بنابراین نیروی تاثیر گذار در معادلات ایران بوده و باید توسط اربابانشان بیشتر به حساب بیایند. به عبارت دیگر آنها می خواستند بار دیگر شعار به اصلطلاح «تنها آلترناتیو» را که پس از اخراج از عراق پوچ بودنش عیان شد را باردیگر عَلم کرده و با این ترفند امتیازاتی از اربابان خود بگیرند.
اما حضور پر شکوه مردم در پای صندوق های رای آن هم نه تنها در داخل ایران بلکه حتی در خارج از کشور که نه فقط توسط خبرگزاری های داخلی بلکه از سوی خبرگزاری های خارجی نیز انعکاس وسیعی یافت، نه تنها یک تو دهنی محکم به سران فرقه بود بلکه تمام محاسبات آنها را به هم ریخت و نشان داد که تحریم انتخابات که خط همیشگی فرقه است پوشالی بیش نیست.
حضور مردم همچنین نشان داد که تبلیغات فرقه درباره تحریم انتخابات چقدر بی فایده بوده و مشخص شد که فرقه در جامعه ایران هیچ تاثیر و نفوذی ندارد. در نتیجه در عالم سیاست بعد از این انتخابات قبمت و ارزش فرقه برای اربابان شان نسبت به قبل از انتخابات بالاتر نرفت که هیچ، خیلی پایین تر هم آمد.
صالحی