خودسوزی و اعتصاب غذا…
اینک این سئوال مطرح میشود که آیا افرادی که قصد خود سوزی داشتند و یا خودسوزی کردند، فرصت و اجازه تفکر آزاد برای یک تصمیم گیری منطقی را داشتند یا در چارچوب فرقه و با دستور تشکیلاتی امر به خودسوزی شده بودند!
دادگاه فرانسه بدرستی خودسوزی ها را یک اقدام و رفتار فرقه گرایانه و سکتاریستی نامید، و فرقه بودن سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت،یکبار دیگر به اثبات رسید، وادعاهای جداشدگان مهر تایید خورد.
بلافاصله با توجه به شواهد و قرائن غیرقابل انکار دو نفر از نفراتی که حین خرید و دادن بنزین به خودسوزی کنندگان، تصاویر آنها ضبط شده بود، به اتهام ترغیب و کمک به خود سوزی دستگیر و روانه زندان شدند.
آلت دست قرار دادن اعضاء در فرقه چیز جدیدی نبود و بارها شاهد صحنه های مشابه در سرفصل های مختلف بودیم.
ندا حسینی 26 ساله و صدیقه مجاوری در اثر خودسوزیها جان باختند و مرضیه باباخانی و محمد وکیلی بشدت دچار سوختگی شدند! مرضیه دچار 47% سوختگی شده و فلج شد. همزمان افرادی چون مصطفی محمدی ساکن کانادا در کشورهای مختلف، دست به اقدامات مشابه زدند که با دخالت دیگران نجات یافتند!
در همین نمونه آخر، یکی از زنان شورای رهبری که مسئول تشکیلاتی مصطفی بوده به آقای مصطفی محمدی ساکن کانادا، که اکنون با سازمان سر آزادی دخترش سمیه درگیر است،، زنگ زده و گفته بود:
“خواهر مریم را دستگیر کرده و دستبند زده اند و تو تا حالا هیچ کاری نکردی؟ هواداران در کشورهای مختلف خود را به آتش کشیدند! تو چکار میکنی؟ زود باش خواهر مریم دستگیر شده…”
و اینچنین فردی که دخترش سمیه و پسرش محمد در سازمان در اسارت بودند را مجبور به خودسوزی کردند… وشما خودتان داستان و حکایت بقیه خودسوزیها را حدس بزنید!
اگر واقعا سازمان ریگی به کفش نداشت چرا اجازه نداد روال عادی و صحیح بازجویی ها پیش برود؟
مگر نه آنکه:
“آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟؟؟”
پس یکبار دیگر حقانیت ادعاهای جداشدگان و وجود مناسبات فرقه ای و مغزشویی درون فرقه و زندان و شکنجه در درون مناسبات به ثبوت رسید.
قافیه برای مسعود و سازمان فرقه ای اش بشدت به تنگ آمده بود…
آلت دست سازمان”ابولحسن مجتهدزاده”،اسم مستعار”برادر نبی”
این” آدم ربا”، تبدیل به” شکنجه گر” و”مشت آهنین” شده و به اشرف اعزام شد!
این شکنجه گر معروف، رییس یکی از زندانهای اشرف، موسوم به اسکان در سال 1376 بود، که ناراضیان درون سازمان واعضای به قول خودشان،” مسئله دار” را تحت برخورد تشکیلاتی قرار داده و شکنجه میکردند.
من خودم از 7 مهر سال 1376 تا 28 اسفند همانسال نزدیک به 6 ماه در زندان”اسکان” درانفرادی بوده و از نزدیک شاهد شقاوت و سنگدلی او بودم وبه یقین میگویم که این انسان کاملا مغزشویی شده و تبدیل به یک ماشین شده و هیچ اختیاری از خود ندارد.
حال بشنوید از مظلوم نمایی اش در اورسورواز در پاریس:
هفته آخر ژوئن 2003،سازمان پس از دستگیری مریم رجوی، دستور اعتصاب غذا در اطراف”اورسورواز” را داد…
و این گرگ درنده خو در لباس میش، روی زمین دراز شده وبه اصطلاح دست به”اعتصاب غذا” زده بود، تا بلکه بتوانند احساسات مردم عادی را جریحه دار کرده و به دولت فرانسه فشار آورده و سیر عادی رسیدگی به پرونده مریم رجوی را مختل سازند.
راستی مطلبی که جا دارد صاحبان قلم بان بپردازند، ذبح کردن کلمات و واژه ها در سازمان مجاهدین است،از کلمه” مجاهد خلق” گرفته تا همین واژه” اعتصاب غذا”، آخرببینید، کسانی که دست در شکنجه هم وطنان خود در فرقه ای جهنمی داشته و دارند، کسانی که خود سرکوبگر آزادیهای فردی در یک فرقه هستند،چگونه همه چیز را لوث می کنند و دم از آزادی و آزادیخواهی میزنند!
مردم ایران قیم و ولی شکنجه گر نمیخواهند،سوابق طولانی سازمان مجاهدین در ایران و عراق و افشاگریهای جداشدگان از سازمان همه چیز را عیان کرده و مردم واقعیت ها را می بینند و به درستی قضاوت میکنند،مردم مجاهدین را قبول ندارند، لطفا کمی از غاری که سازمان و فرقه برایتان درست کرده بیرون بیایید وحداقل سری به فضای مجازی بزنید،الان 40 مثل سال پیش نیست!
دوران عوض شده و مردم آگاه تر شده اند،با اعتصاب غذاهای کذایی و مظلوم نمایی های دروغین مردم دنیا و دولتها خام نمیشوند وفریب سازمان ابتر و دم بریده شما را نمیخورند.
عوض کردن جای ظالم و مظلوم و فریب افکار عمومی دیگر جواب ندارد.سالها ترور و کشتار و شکنجه اعضاء، دستان شما را آلوده تر از اینها کرده که بخواهید با فرش شدن در خیابان های اروپا مظلوم نمایی کنید وحنایتان نزد جهانیان دیگر رنگی ندارد.
ادامه دارد
محمد رضا مبین – عضو نجات یافته ی فرقه ی رجوی