در این روز فرقه تروریستی رجوی در اعتراض به دادستانی به بهانه تهاجم به خانه پدری مهدی ابریشمچی، اعلامیه سیاسی نظامی شماره 25 مورخ 26 خرداد 1360 را با عنوان «بسمالله الواحد القهار» مبنی بر اعلام قیام مسلحانه منتشر نمود.
در 30 خرداد 60، اعضا و هواداران فرقه رجوی با استفاده از سلاح گرم، چاقو، دشنه، کوکتل مولوتوف، اسپری حاوی اسید، سنگ، تیغ موکت بری و پنجه بوکس با نیت کودتا علیه جمهوری اسلامی نوپا که درگیر دفع تجاوز خارجی بود به خیابان ها ریختند و در تهران 25 نفر را کشتند و 2000 نفر را مجروح کردند و تعداد زیادی ماشین و مینی بوس را به آتش کشیدند و برخی اماکن را تخریب نمودند.
سازمان مجاهدین خلق تحت رهبری مسعود رجوی تأثیر گرفته از مارکسیسم و روش های استالینیسم، همچون تمامی فرقه های مخرب معتقد بودند که هدف وسیله را توجیه می کند. لذا برای رسیدن به هدف حتی از شکنجه و کشتن افراد بی گناه هم باکی نداشتند.
مسعود رجوی دچار نارسیسیسم و عقده خود بزرگ بینی شده بود و تصور می کرد رهبری انقلاب اسلامی حق او بوده که از وی ربوده شده است و سازمان او نقش اصلی را در پیروزی مردم داشته و مردم تحت تأثیر مبارزه مسلحانه آنان به خیابان ها ریخته و قیام کرده اند. در حالی که بعد از سی خرداد شصت، مردم تنفر خود از این فرقه تروریستی و سرکردگانشان را بارها به نمایش گذاشتند.
رجوی فریب آرای بنی صدر در انتخابات را خورد و تصور کرد اگر بنی صدر را جذب نماید می تواند طرفداران بنی صدر را هم جذب کند، اما توجه نکرد که حمایت مردم از بنی صدر مشروط به پیروی او از آرمان های انقلاب اسلامی بود و کسی تعلق خاطر شخصی به وی نداشت. زمانی که بنی صدر به آرمان های انقلاب اسلامی پشت کرد، دیدیم مردمی که به او رای داده بودند راه خود را از او جدا کرده و خواهان عزل او گردیدند.
عواملی که سبب شد مسعود رجوی در سی خرداد شصت اعلام جنگ مسلحانه کند و وارد به اصطلاح فاز نظامی شود عبارتند از:
ا- نوشتن نامه ای به امام که «شما همه گروه ها حتی اقلیت های مذهبی را به حضور می پذیرید، اما به ما وقت ملاقات نمی دهید.» امام در پایان یکی از سخنرانیهایشان فرمودند: «اگر شما تفنگهایتان را زمین بگذارید من به دیدار شما می آیم». منظور امام این بود که آنان باید خلع سلاح شوند. هدف رجوی از این پیام دامی بود که برای امام پهن کرده بود. او تصور می کرد که جواب چه مثبت و چه منفی باشد برنده خواهد بود. پاسخی که امام دادند توطئه رجوی را خنثی کرد و او را در موقعیتی قرار داد که که دستش رو می شد.
2- اعلامیه ده مادهای دادستانی که موضوع اصلی این اعلامیه خلع سلاح بود، یعنی همه گروه ها و سازمان ها باید سلاح های خود را تحویل می دادند. تحویل ندادن سلاح ماهیت جنگ طلب فرقه رجوی را برملا کرد و معلوم شد که آنان سلاح را برای مقابله با نظام می خواهند.
3- عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و سپس تصویب عدم کفایت سیاسی وی در مجلس، که رجوی تصور می کرد این کار بهای سنگینی از نظام بطلبد چرا که بنی صدر با رأی بالا انتخاب شده بود، اما رجوی اشتباه در محاسبه نسبت به وفاداری مردم به آرمان های انقلاب اسلامی و رهبری آن داشت.
دلایلی که رجوی برای شروع فاز نظامی مطرح می کرد:
1- رژیم شاه یک رژیم پلیسی – امنیتی و دارای ساواک، پلیس سیاسی و شهربانی قوی بود و از حمایت خارجی آمریکا و غرب نیز برخوردار بود، درحالی که جمهوری اسلامی هیچکدام را ندارد. یعنی فاقد حمایت خارجی و سیستم امنیتی است.
2- رجوی در مقایسه توان سازمان در قبل از انقلاب با سال ۶۰ می گفت: "ما در گذشته یعنی سال ۵۰ چیزی حدود ۱۵۰ عضو و سمپات داشتیم در حالی که اینک تشکیلاتی گسترده و سراسری هستیم و امکاناتی داریم که در گذشته نداشتیم".
3- یکی از کارهای سازمان جمع آوری اسلحه و مهمات از کانال های مختلف در جریان انقلاب اسلامی بود. بعد از انقلاب هم به سازماندهی نظامی پرداخت. رجوی می گفت: "توان نظامی ما هم با توانی که در زمان شاه داشتیم کاملاً متفاوت است".
4- رجوی می گفت: "نیروهای جمهوری اسلامی و حزباللهیها در حال حاضر بیشتر گرفتار موضوع جنگ هستند، در نتیجه این نیروها خیلی در شهرها حضور ندارند". این البته یک خیانت آشکار به عالی ترین مصالح ملی و به سود دشمن بود.
5- رجوی میگفت: "موضوع جرأت و جسارت مردم هم مطرح است. قبل از انقلاب وقتی ما در خیابان درگیر می شدیم مردم به جای کمک به ما، به نیروهای شهربانی یا پلیس کمک می کردند که ما را دستگیر کنند؛ نمونه اش هم زمانی که خواستیم شهرام پهلوی نیا را بدزدیم، وقتی محافظان او داد زدند مردم به کمک آن ها رفتند و نجاتشان دادند. اما الان مردم به ما کمک خواهند کرد". این هم از توهمات رجوی بود.
6- رجوی شرایط اجتماعی را مناسب می دانست و میگفت: "در مرحله اول، زمان رفراندوم جمهوری اسلامی حدود ۲۰ میلیون نفر رأی دادند. در مرحله دوم، انتخابات قانون اساسی ۱۷ میلیون و در مرحله بعدی که انتخابات ریاست جمهوری بود ۱۴ میلیون نفر پای صندوق ها رفتند". رجوی تحلیل میکرد که این ۶ میلیون ریزش، نیروهایی هستند که طرفدار سازمان مجاهدین خلق شده اند و علاوه بر آن می گفت این ۱۱ میلیون رأیی که مردم به بنیصدر دادند، بخش عمده ای از آنها نیروهایی هستند که ما می توانیم آن ها را جذب کنیم و با ما همکاری خواهند کرد".
7- رجوی عدم حمایت آمریکا و کشورهای غربی از جمهوری اسلامی را بسیار مهم می دانست.
8- رجوی میگفت: "افراد نفوذی عملیاتی که در نقاط حساس و حیاتی جمهوری اسلامی داریم میتوانند عملیات ما را با موفقیت رو به رو کنند".
9- رجوی به هماهنگی با برخی گروه ها و کشورها از جمله عراق و حزب دموکرات کردستان پشتگرم بود.
مسعود رجوی در محاسبات خود به نقش مؤثر ولایت فقیه و رهبری امام خمینی و پشتوانه مردمی جمهوری اسلامی و ایمان مردم به آرمان های انقلاب اسلامی توجه نکرد، لذا عمیقا اشتباه در محاسبه داشت و به نتیجه ای که انتظار داشت دست نیافت.
با آغاز جنگ مسلحانه در 30 خرداد 1360، فرقه تروریستی رجوی به پشتوانه نفوذی های خود در بخش های مختلف کشور به ترور مسئولان نظام و ترور کور مردم دست زد.
آنان توانستند از بلندپایه ترین مسئولان نظام، رئیس دیوانعالی کشور، رئیس جمهور، نخستوزیر، تعدادی از وزرا و نمایندگان مجلس، دادستان کل انقلاب تا مدیران جزء اداری را ترور کرده و به شهادت برسانند و از طرف دیگر با بمب گذاری، آتش گشودن به روی مردم بی گناه، ترور مردان دارای محاسن و زنان چادری و کشتار پیر و جوان و کودک و زن و مرد، فاز نظامی را دنبال کنند. اما مقاومت مردم و فعالیت نهادهای اطلاعاتی – امنیتی کشور در دو جبهه خارجی و داخلی، آنان را با شکست مواجه کرد. مردم به علت وحشیگری فرقه و کشتار ملت، از آنان متنفر شدند، تا حدی که هر جا اثری از این افراد می دیدند بلافاصله آن ها را به نیروهای امنیتی معرفی می کردند و یا خود رأساً آن ها را دستگیر کرده و به کمیته ها تحویل می دادند.
با ورود سازمان مجاهدین خلق به فاز مسلحانه، نگاه مدارا محور امام با آن ها نیز اجباراً به پایان رسید و نظام جمهوری اسلام کمر همت به برقراری امنیت بست. بیش از این مسامحه جایز نبود و حفظ امنیت مردم در شرایطی که کشور مورد تجاوز دشمن خارجی بود در اولویت اصلی قرار داشت و می بایست بهای آن پرداخت می شد.
فرقه رجوی این روز را سالگرد آغاز مقاومت مسلحانه علیه جمهوری اسلامی اعلام می کند و از مجامع بین المللی و ایرانی های مقیم خارج دعوت می نماید، سیاستمداران غربی را برای حضور در جشن سازمان تشویق و تطمیع می کند و مدعی است که هدفش براندازی نظام جمهوری اسلامی است.
اکنون سی و پنج سال است که فرقه رجوی از سالگرد سی خرداد به عنوان فرصتی مناسب برای پوشیدن نقاب آزادی خواهی و بشر دوستی بهره می برد و با معرفی خود به عنوان نماینده مردم ایران در واقع قیم مردم شده و سعی در گمراه کردن افکار عمومی جهان دارد و این دقیقاً مصداق طبل زیر گلیم زدن است.
جنایت ها و خیانت های فرقه رجوی نزد همه انسان های آگاه و حق محور، محرز و مسلم است و وجدان های بیدار نمی توانند اعمال ضد بشری این فرقه تروریستی و مخرب را نادیده بگیرند.
محمدی