” تغییر دوران”، مقوله ای که باند رجوی چیزی از ان نمیفهمد!

ماه هاست که این فرقه ی منحوس مدام ازتغییر دوران سخن میگوید وبدون آنکه مشخص سازد تغییر دوران وتعریف او از این مقوله چیست، ازگفته های خود نتیجه میگیرد که این " تغییر دوران " مبهم، این فرقه ی ضد بشری را به عرش اعلا خواهد برد وحکومت ایران را سرنگون خواهد کرد!
اما صحبت در اینجاست که این تغییر چگونه است که بنفع باند رجوی وبضرر جمهوری اسلامی است؟!
اصلا چه دوران تاریخی فرا رسیده که لازم شده که باند رجوی بر سر قدرت بیآید وجمهوری اسلامی برکنار؟!
آیا این دوران سیر به قهقراست؟!
اگر  آری، سمت وسوی این قهقرا در کدامین مرحله ی تاریخ بشری قرار دارد؟!
روشنتر سئوال کنم:
باند رجوی که درگیر مناسبات برده دارانه است، دراین تغییر دوران بسوی فئودالیزم می رود یا جوامع اشتراکی اولیه؟!
پس جمهوری اسلامی که تشکیلات رجوی خود را آلترناتیو آن میداند، درچه مرحله ی تاریخی قرار دارد، مرحله ای که نمیتوان بدان برده داری گفت؟!
اصلا چگونه است که فرقه ی رجوی جایگاه اجتماعی- اقتصادی حکومت جمهوری اسلامی را بصورت روشنی بیان نمیکند؟؟
راست آنست که رجوی ها اگر قدرت آنرا داشته وبخواهند به تحلیل ریشه ای مناسبات موجود درایران بپردازند، مجبورند  خود را چند مرحله ی تاریخی عقب مانده تر از رژیم ایران معرفی کنند که دران صورت شعارهای برابری وجامعه ی بی طبقه ی اتوپیایی (خیال پردازانه) تبدیل به کشکی میشود که تنها بدرد سابیدن میخورد!
درضمن، به هنگام تحلیل روشن ازدوران های تاریخی، رجوی نشانها جبرا با موانعی بنام امپریالیزم، فاشیزم و… مواجه خواهد شد که مجبور است یا آنها را نفی کند وبگوید چنین چیزی وجود ندارد و یا ماهیت قضیه را توضیح داده و منابع مالی خود راازدست بدهد!
ما بارها توضیح داده ایم که توسل به تحلیل هایی با عناوین " رژیم آخوندی و… "، مورد تایید علوم اجتماعی معتبر ومردمی نیست وباند رجوی قادر نخواهند بود که با بکار بردن این اصطلاحات غیر علمی، یقه ی خود را از تحلیل مشخص اقشار و طبقات ایران و جهان رها کند!
مثلا این گروه خیال پرور باید ساختار اجتماعی- اقتصادی ایران را تحلیل کرده وبگوید که رژیم حافظ این ساختار- که ابدا برده داری نیست- درکدامیک از مراحل تاریخی مورد قبول علوم اجتماعی قرار دارد وخود که عملا نظام برده داری را درداخل خود ترویج واجرا میکند، نماینده ی کدام یک ازاین اقشار میباشند وبه چه دلیل؟!
وآنگاه است که خواهد دید، ازمردمی که درسیستم دلخواه او وجود ندارند، بشدت بیگانه شده و در اصل مسعود رجوی موفق شده که سیاست آسیمیلاسیون را درتشکیلات درچنبره قرار داده اش، به پیش برده وغیر مردمی اش کند!
ایزوله کند سازمان مجاهدین خلقی را که بنیانگذاران اولیه اش چنین نظر ومرامی نداشتند!
فرید
 

خروج از نسخه موبایل