دیداری با پدر حسن رودباری در منزل ایشان به عمل آوردیم در این دیدار خواهرشان نیز حضور داشتند. پدر حسن رودباری مطرح نمود بعد فوت مادرش حسن تماس گرفت خیلی از وی خواستم از فرقه جدا شود و بر گردد.وقتی یکی از پسرانم هم فوت نمود جای حسن در خانواده خالی بود.ولی آنقدر این فرقه در گوش آنها خوانده و ذهن و فکر آنها را مغز شوئی نموده که به حرف خانواده گوش نمی کنند.خواهر حسن گفت چند سال قبل حسن تماس گرفت و در خواست پول داشت برایم جای تعجب داشت چرا در این سالیان ارتباطی نداشته الان هم زنگ زده در خواست کمک مالی دارد جواب من رد بود چون من هیچگاه کمک نمی کنم این خیانت است کسانی که دارند ضد مملکت ما تبلیغ می کنند حالا بیایم کمک کنیم به ایشان توضیح دادم فرقه رجوی در دو حالت اجازه ارتباط می دهد یکی درخواست کمک مالی و دیگری خانواده را در خطر انداختن و کار تبلیغی انجام دادن برای آنها.
وی در ادامه گفت چند سال قبل هم وقتی تماس گرفت از پسرم خواست تا به آنها بپیوندد وعده داد که اینجا همه چی فراهم می باشد و برای ادامه درس حتی ما حمایت می کنیم.با توجه به اینکه می دانستم این هم یکی دیگر از شگردهای این فرقه برای جذب نیرو هست هشدار دادم که فرقه رجوی تعدادی را به همین بهانه یعنی ادامه تحصیل و فرستادن به اروپا از عراق وهم چنین با وعده تامین مخارج تحصیل افراد را فریب می دهد و به محض ورود به عراق دیگر راه بر گشتی برای فرد وجود نداشت.بسیاری بخاطر اعتماد اقوام و نزدیکان در این چاه افتادن و به محض ورود متوجه شدند در چه دامی گرفتار شده اند.
آقای رودباری گفت من از رجوی بخاطر اینکه پسر مرا اسیر خود نموده است نمی گذرم. من و مادرش را درآرزوی دیدن فرزندمان چشم براه گذاشت و مادرش دیگر دوام نیاورد. گفتم رجوی تنها چیزی که برایش اهمیت ندارد اعضا و خانواده های آنها می باشد و در این رابطه کم ستم به خانواده ها روا نداشته این خانواده گفتند ما آرزو داریم برادرمان و دیگر اسیران در این فرقه جدا شوند و دنبال زندگی خود بروند.حسن طی این سالیان فقط عمر خودش را هدر داد و هیچ از زندگی نفهمید ما هم برای آزادی ایشان ابراز امیدواری کردیم تا بزودی شاهد نجات آنها از اسارت فکری و ذهنی این فرقه باشیم.