وقتی نوشته های رونوشت برابر اصل وتکراری فرقه ی رجوی را میخوانیم، بلافاصله به یاد داستان زنده یاد عزیز نسین میافتیم که دریکی از نوشته های طنزش گفته است:
” همسرم که میداند چندان دوستش ندارم، هر روز از من میخواهد که اقرار کنم که او را دوست دارم و این کار او در شباهت کامل با کار دولت های فاسد است که نظر منفی مردم را درباره ی خود میدانند وبااینحال، سعی دارند هر روز ازمردم رای اعتماد بگیرند”!
معنی این نکته ی حکیمانه ی این طنز نویس ترک آن است که همسرش با وجود آنکه میداند که دوست داشتنی ازطرف شوهر درکار نیست، بازهم اعتراف غیر واقعی و جبری از او میگیرد!
مجاهدین رجوی هم عینا چنین میکنند و زمانی که کوچکترین حرکت اعتراضی ای از خانواده ها مشاهده میکنند، بجای توجه به خواست کاملا ابتدائی این خانواده های گرفتار، نامی از فرزندان آنها را مطرح کرده و اززبان او مینویسند که مثلا مجاهدین قدر قدرت هستند و غیر قابل انتقاد وهرکار خانواده ها در کمک به کسب حقوق انسانی اسرای رجوی، کار اطلاعات رژیم است که آنهم ازعهده ی رجوی بر نمیآید!
ظاهرا این بار قرعه بنام خانواده ی محترم و داغدیده ی بهشتی افتاده تا فرقه ی رجویه، با امضای فرزند آنها (مصطفی بهشتی)، به رجزخوانی پرداخته تا با ایجاد جنجال نگذارد موضوع اصلی که عبارت ازتلاش اعضای این خانواده برای کمک به تامین حداقل آزادی برای این اسیر رجوی است، درمعرض قضاوت قرار گیرد!
درنوشته ی مورد بحث آمده است:
” {حکومت } با تبلیغات تلاش میکند از گرایش جوانان به مجاهدین جلوگیری کند… من خودم یکی از سوژههای این جنگ کثیف هستم. راستی فرض کنید مثلاً من اگر الآن توی مجاهدین نبودم… آیا این رژیم با خانواده من کاری داشت؟ آیا اصلاً من برای او اینقدر اهمیت داشتم که تماموقت و انرژی خودش را صرف خیانت من به مجاهدین بکند؟ طبعاً نه! هرگز نمیکرد. چراکه هدف رژیم فقط متزلزل کردن من در امر مبارزه است و چراکه تنها هماورد این رژیم مجاهدین خلق ایران هستند و لاغیر”.
مشکلات رجوی با رژیم ربطی به ما خانواده ها ندارد وما اطلاع داریم که افراد گرفتاری مثل آقای بهشتی هم درجریان وقایع نیست ونمیداند که تمامی این نوع نوشته ها که این بار به امضای اوست، تماما ماهیت ضدیت با فعالیت خانواده ها بنفع او وهم زنجیرانش ر ا دارد و رجوی یا گماشتگان دست اولش، با طرح این چنینی مسائل، میخواهد که حقایق آشکار نگردد!
درادامه:
” سوءاستفاده رژیم آخوندی از خانواده علیه فرزندانشان که از اعضای مجاهدین هستند، یک امر طبیعی است و سالهاست با همین شیوه رذیلانه قصد تلاشی تشکیلات مجاهدین را دارد. فقط شکل آن عوضشده است …”.
این یک حمله ی تهدید آمیز برای خانواده ها وبرای منصرف کردن آنها از راهی که سالیان درازی برای رهائی فرزندانشان ازاسارت رجوی میکشند، بکار برده شده ودراصل دروغ است!
آیا این پسر مظلوم، به اینترنت وسایر رسانه ها دسترسی آزادانه داشته وطرف مخاطب خانواده ی خودش بوده که بتواند به قضاوت نشسته واین حرف ها را مطرح کند؟!
مسلما که جواب منفی است ودرستتر آنست که کار، کار رجوی است!
فلذا:
ما ضمن انتقاد شدید از نحوه ی عمل دولت آلبانی، کمیساریای عالی پناهندگان و ارگان های حقوق بشری، که اعتراضی به تداوم کلاس های مغز شوئی رجوی نکرده وبا سکوت خود عملا به القای فکری برعلیه فرزندان ما کمک میکنند، آنها را به انجام وظایف قانونی خود فرا میخوانیم!
انتظار ما از احزاب وسازمان های طرفدار آزادی وبشریت ترقی خواه صد چندان است و مصرانه درخواست کمک ازطرف آنها در راستای رفع این اسارت را داریم.
گروهی از خانواده های تبریزی ذینفع
تبریز
ایران