فرزندانمان در آلبانی: یک قدم تا آزادی!

ای آزادی من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم از باید بیزارم، اززندان رجوی بیزارم، از هر چه و هر که، که تو را در بند می کشد بیزارم. ای آزادی مرغک پر شکسته زیبای من، کاش می توانستم تو را از چنگ رجوی های سرکوب گر، سازندگان شب و تاریکی و سرما، سازندگان اشرف ها، دیوار ها و مرز ها و زندان ها و قلعه ها رهایت کنم، کاش قفست را می شکستم و در هوای پاک بی ابر و بی غبار بامدادی پروازت می دادم.

امروز در آلبانی، دیگر شاهد حصارهای اشرف در عراق و دولت صدام حسین نیستیم!

شرایط بین المللی نیز تماما سازمان را در بن بست  و انزوای کامل قرار داده و از طرفی نیروها پس از غیبت طولانی مدت آقای مسعود رجوی، انگیزه ای برای ادامه راه ندارند و بی آینده گی سازمان بیش از پیش نمایان گشته است.

تمامی تلاش سران باند رجوی، حول جداشده ها و کسانی است که در درون مناسبات درخواست جدائی داده اند!

سران تشکیلات می کوشند جلوی سقوط و تلاشی  سازمان را بگیرند، اما هفته گذشته شاهد جداشدن تعداد دیگری از اعضای سازمان بودیم که اغلب از رده های تشکیلاتی M به بالا بودند!

گفته و نوشته بودیم، که اخراج از عراق  بمنزله ی نوشیدن جام زهر رجوی برای رهبری سازمان است که رفته رفته عمل می کند و همه چیز را نابود خواهد کرد و این ها همه از علائم” جام زهر اخراج از عراق و تلاشی پادگان اشرف” است!

فرزندان اسیرمان در سازمان، کم کم این جرات رادر آلبانی نیز همچون عراق، پیدا کردند که شروع به زدن ساز مخالف و جدائی بزنند! به طوری که، دیگر ترفندهای ندادن حقوق به جداشده ها و معتاد کردن هر کس که جدا می شود و قرنطینه یک ماهه قبل از خروج و… جواب نمی دهد و سازمان و شخص خانم مریم رجوی، می بایستی فکر تازه ای بکنند که حربه های موجود جوابگوی موج جدائی ها نیست!

البته حضور در فرقه هر چقدر بیشتر، جدائی و جرات ابراز مخالفت با آن سخت تراست، چرا که یک روز بیشتر در فرقه ماندن، خروج از آن را سخت تر می کند! یک K2 (کاندید عضویت) خیلی راحتتر ازMقدیم اعلام برید گی می کند!

شما فکرمی کنید که مثلا آقای عباس داوری، یک بریده از رجوی نیست؟ سالهاست که بسیاری از مسئولین سازمان از رجوی بریده اند! اگر تناقضات مسئولین سازمان را بخوانید، همه از خط و خطوط سازمان و نبود شخص رجوی، متناقض هستند! تناقضات همه مسئولین حاضر در سازمان از جنس مرز سرخ های رجوی است!

آش آنقدر شور شده که صدای صاحبخانه هم در آمده است!

پیشنهاد ما به خانم مریم رجوی هم این است که مثل شوهر گور به گور شده اش، گورش را گم کند و دست از سر فرزندان این ملت بردارد! این کار مریم دو حسن بزرگ دارد:

1- می تواند آبرومندانه و بدون اعلام غلط کردم، خودش را کنار بکشد تا فردای روزگار اگر مورد پرس و جو قرار گرفت، بتواند بهانه های زیادی مثل بازداشت و انتخاب بین سلاح و سلاح دار و شرایط بد بین المللی و… خلاصه مثل مسعود رجوی بگوید:

فرزند عزیز نور دیده، از دبه کسی ضرر ندیده…!

2- دوران اسارت فرزندان ایران تمام می شود و بچه های این مرز وبوم هم آزاد می شوند و به آغوش خانواده هایشان پر میکشند ویا زندگی آزادتری را انتخاب میکنند.

البته آزادی، دریایی متلاطم و طوفانی است وفقط  مردان و زنان ترسو، آرامش استبداد رجوی را بر این طوفان ترجیح می دهند!

آنانکه می خواهند زنده بمانند باید با دشواریها در آویزند، دشواری ها برای زندگان مایه نومیدی نیست، نومید مردگانند!

مهم این نیست که کجا بودیم و از کجا آغاز کردیم، مهم این است که درکجا به پایان می بریم…

فرید

خروج از نسخه موبایل