با عزم –ظاهراً– راسخ ترامپ برای خروج از توافق هسته ای شش قدرت جهانی و ایران، فرقه ی مجاهدین خلق هم ظاهراً فضای بیشتری برای تکاپو در حکومت ایالات متحده پیدا کرده است تا لابی های ضد ایرانی را دست و دل بازانه تغذیه کند و مدافعان رشوه خوارش را به سمت” جنگ با ایران” سوق بدهد.
در حالیکه ترامپ در سخنرانیش در سازمان ملل توافق هسته ای را مایه ی شرمساری ایالات متحده خواند، در همان برهه ی زمانی، جان بولتون، پرسر و صداترین مخالف ایران در حکومت امریکا نیز در گردهمایی مجاهدین که در مخالفت با حضور رئیس جمهور ایران حسن روحانی در مقر سازمان ملل در نیویورک برگزار می شد، اعلام کرد:” به عقیده من توافق برای امریکا فاجعه بود، برای متحدان و دوستانش مضر بود، برای مردم ایران مضر بود. هر چه زودتر از آن خارج شویم، بهتر.”
بولتون قطعاً نمادی از برگشت به دوران بوش پسر است، اما چنان تندروتر است که فکر می کند که بوش به اندازه کافی در سیاست خارجی پیش نرفت. بولتون از بخشی از حکومت امریکا می آید که خواهان جنگ با ایران، مواجهه ی بیشتر با روسیه و چین و در کل رویکردی تهاجمی تر در برابر هرگونه تهدیدی (واقعی یا خیالی)، بودند و هنوز هستند. او هم به مانند ترامپ به اصطلاح ملی گراست، اما آن نوع ملی گرایی که به معنای تحقق رویای”رهبری” ایالات متحده بر جهان است. محمد سهیمی، استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی می گوید:” آنها آرزوهایشان را زیر واژه ی” رهبری امریکا” پنهان کرده اند. برای آن ها، معاهدات و سازمان های بین المللی فقط تا جایی مفید تلقی می شود که آن چه منافع امریکا می دانند را حفظ کند و پیش ببرد، البته این منافع تقریباً هیچ گاه منافع ملی واقعی ایالات متحده نبوده است.”
سهیمی در مقاله ی اخیر خود می نویسد:”سالهاست که بولتون در پی بمباران کردن تسلیهات هسته ای ایران است، چه به توسط اسراییل یا چه امریکا، چه هر دو با هم. او همچنین لابیست سازمان مجاهدین خلق است، گروه اپوزیسیون ایرانی که سال ها در فهرست سازمان های تروریستی وزارت امور خارجه امریکا بود و به دلیل همکاری اش با رژیم صدام حسین در طول جنگ ایران و عراق و همدستی با اسرائیل در قتل دانشمندان هسته ای ایران، مورد تنفر همه ی ایرانی ها در هر کجای جهان است. بولتون با گروه های ضد مسلمان نفرت پراکن، روابط دوستانه ای دارد و این تنها عمق شرایط ذهنی این فرد را نشان می دهد.”
احتمالاً مشکل دارترین بخش رفتارهای بولتون و هم رده هایش، از دیدگاه هموطنانشان حمایت پرشور آن ها از تغییر رژیم در ایران و محبت بی دریغ آن ها به فرقه ی رجوی ست، هنگامی که وی از”حمایت پرشور” از اپوزیسیون ایران صحبت می کند، در واقع دارد از فرقه ی رجوی حرف می زند. اما او باید این حقیقت تلخ را بپذیرد که هیچ بخش معترضی از مردم ایران علاقه ای به دخالت امریکا در امور سیاسی کشورش ندارد. این اپوزیسیون کذایی که بولتون سنگش را به سینه می زند، شدیداً مورد نفرت ایرانی هاست و هرگز صدای جمعیت منتقدان جمهوری اسلامی هم نیست.
با همه اینها، ظاهراً بولتون هم به بن بست خورده است. به شهادت خودش در مقاله ی اخیرش، امکان حضور در کاخ سفید و ارایه ی طرح خود برای خروج از برجام به پرزیدنت ترامپ را نداشته است.
تناقض آشکار این است که سران مجاهدین خلق که سرمایه گزاری های کلانی روی سیاستمدارانی چون بولتون کرده اند و مبالغ هنگفتی بابت سخنرانی های پنج دقیقه ای این افراد در گردهمایی های مجاهدین خلق می پردازند و هزینه ی سفرهای لوکس این افراد به پاریس و تیرانا برای شرکت در شوهای تبلیغاتی فرقه را می پردازند، مدعی هستند که به دنبال تغییر رژیم غیرخشونت آمیز در ایران هستند!
جناب سهیمی به روشنی توضیح می دهد:” طرح جامع بولتون برای مواجهه با ایران مبتنی بر دروغ ها، مبالغه هاو جنگ طلبی ها و وارونه نمایی حقیقت است.” باید به اظهارات دکتر سهیمی اضافه کنیم که ادعای” تغییر رژیم غیر خشونت آمیز” از سوی فرقه ی رجوی نیز مبتنی بر دروغ ها، مبالغه ها و توهم هاست. بنا به نظر دکتر سهیمی،” طرح بولتون خام و ظالمانه است” و مجاهدین خلق رسماً و آشکارا از این طرح حمایت می کند در رسانه ها ی تبلیغاتی اش آن را منتشر می کند، در حالیکه ادعای راه حل سوم را هر از چند گاهی مطرح می کند.
برایند رفتارهای رسانه ای مجاهدین خلق نشان می دهد که جذب حمایت ترامپ و هم فکرانش تبدیل به دغدغه همیشگی و عقده ی پیچیده ای برای سران فرقه شده است واین هم آوایی با جنگ طلبان امریکایی نشان ازنهایت دو رویی و فساد ماهوی فرقه دارد.
مزدا پارسی