سلام!
امیدوارم که حال شما خوب باشد هر چند در آلبانی از دست سران فرقه رجوی در امان نیستید. هدفم از نوشتن این نامه برای شما می خواستم گفتگویی با شما داشته باشم. آخر عاقبت فرقه را بنگر در عراق! که شعارش بود عراق کانون مبارزه ماست الان که به آلبانی منتقل شده آلبانی شده کانون مبارزه فرقه رجوی. واقعا شما دچار تناقض نمی شوید. فرقه ای که هیچ پایگاه و جایگاهی در ایران ندارد و قشرهای مختلف جامعه هیچ شناختی روی آن ندارند چگونه می خواهد بدون تجهیزات نظامی و پنج هزار کیلومتر فاصله با ایران، سرنگونی را محقق کند.
بگذریم!
فرزندانت را در دوران جنگ خلیج، رجوی ملعون با اهداف شوم خودش به خارج فرستاد و معلوم نبود فرزندانت به دست چه کسانی بزرگ شده اند. فرزندانت از مادرشان محبتی ندیدند در زیر سایه نامادری بزرگ شدند. آیا از فرزندانت تا به حال لذت برده ای؟ تا به حال برای خودت سئوال پیش نیامده چندین سال آنهم در فرقه ای که شعار پوشالی می داد و برای قدرت طلبی خودش عمر من و شما را به تباهی کشید. در آلبانی مریم قجر و سرانش در حال شستشوی مغزی شما هستند شما فکر می کنید دنیا در کمپ آلبانی خلاصه می شود آیا در کمپ فرقه رجوی در آلبانی شما آزاد هستید؟ آیا تا به حال موفق شده اید با فرزندان خود تماس تلفنی داشته باشید؟ رجوی و زنش و سرانش هیچ وقت به فکر کسی نبودند و نیستند. بدنبال منافع خودشان هستند جان انسانها برای آنها ارزشی ندارد اگر جان انسانها برای آنها ارزشی می داشت این همه کادرها و با سابقه دارترین افراد خودش را از دم تیغ نمی گذراند و از آنها شهید می ساخت و در جیب خودش می ریخت. شما از ابتدایی ترین آزادی در کمپ آلبانی برخوردار نیستید واقعا فرقه رجوی عجب دستگاه عقب مانده ای دارد. انسانهای اولیه که در غار زندگی می کردند از فرقه رجوی جلوتر بودند وقتی رجوی در نشست های عمومی بالای سن عربده می کشید و می گفت ما عکس تاریخ حرکت می کنیم ما نمی گرفتیم که چه می گوید چون در یک حصار بسته بودیم ولی الان در دنیای آزاد زندگی می کنم و واقعیت ها را می بینم مفهوم عکس تاریخ حرکت کردن را می فهمم! رجوی روانی و دستگاه مخربی نسبت به بیرون از خودش داشت. حرفم با شماست تا کی می خواهی فریب یک مشت آدمهایی را بخوری که اساس آنها بر دروغ و فریب سوار است کمی به فکر فرزندانت باش سالها از محبت مادری بدور بودند فرزندان و عمر خودت را فدای فردی جاه طلب و قدرت طلب کردی که در حساسترین سرفصل ها ما را رها می کرد. مگر همین رجوی نبود در نشست ها جلوی ما و زنش ژست می گرفت و می گفت اگر جنگ شود من و مریم صلیب خود را بر داشته و جلوی نیروها حرکت می کنیم. جنگ شد از ترس جانش اولین کاری که کرد دست زنش و تعدادی از شورای زنان خودش را گرفت و الفرار الان از سرنگونی صدام تا به حال خبری از او نیست معلوم نیست کدام گوری رفته! وشما در آلبانی معلوم نیست بدنبال چه هدفی هستید فقط ما بقی عمر خودتان را تلف می کنید. امیدوارم تصمیم درستی برای خودت بگیری و زندگی آزاد برای خودت انتخاب کنی.
فواد بصری