دیشب در برنامه ارتباط مستقیم، شکنجه گر معروف اشرف، فروغ سنگدل با قیافه ای آرایش کرده و البته عینکی ظریف را به برنامه آورده بودند و در مورد تروریسم صادراتی، فقر و محرومیت مردم! سخن می گفت!!!
کمتر کسی در اشرف بود که این زن شکنجه گرو بازجوی بی رحم را نشناسد!
همه کسانی که در پادگان اشرف از یک روز تا چند سال مهمان زندان های انفرادی بودند از میزبانی بسیار مهربانانه فروغ سنگدل، بی نصیب نبودند!
فروغ سنگدل! بی رحم ترین، کثیف ترین، حیوان صفت ترین و جنایتکارترین شکنجه گر رجوی است!
آن شب سیاه و تاریک در مهر ماه سال 1376 را که در گوشه ضلع جنوب شرقی اشرف در زندان های اسکان، این فروغ سنگدل سر یک میز بلند به پشتی صندلی اش تکیه زده، روی میز می کوبید و عربده می کشید، مگر میتوان فراموش کرد؟
مگر می توان، آن همه ضرب و شتم و توهین را در یک شب و درجلوی چشمان این سنگدل و به دستور او، فراموش کرد؟
آن شب، همه کاخ های آرزویم که از سازمان و شخص رجوی ساخته و پرداخته بودم، به یک باره فرو ریخت!
آن شب سیاه، فروغ سنگدل، البته به دستور شخص رجوی، همه انسانیت، همه شرافت و همه ارزشهای متعالی انسانی را با دستان خون آلودش به قربانگاه برد!
مادران، پدران، برادران و خواهران! همه خوب به چشمان این زن نگاه کنید! در عمق چشمان او ذره ای از عاطفه، قطره ای از انسانیت، بارقه ای از مهربانی را هرگز نخواهید دید! این محصول دستگاه فرقه ای مسعود رجوی است! همه نفرات ضد اطلاعات و بازجو ها و شکنجه گران ارتش اسارت بخش رجوی این گونه هستند! انسانیت در همه آن ها کشته شده است! رجوی به ذهن همه این ها هم تجاوز کرده است!
فرزندان ما را امثال این زن ها شکنجه کرده اند!
بله، زنان شورای رهبری، شکنجه گران و بازجوهای خیلی حرفه ای دارند!
عزیزان ما را در اشرف، تا سرحد جنون و فراتر از طاقت یک انسان به دستور این زن ها شکنجه کرده و کشته اند!
کوروش بچه سنندج به دستور این زن- والبته حتما با توصیه ی رجوی- از زندان اسکان، به قربانگاه رفت!
ناصر، بچه خوزستانی دراثر زندان انفرادی طویل المدت در سلول بغلی من، تعادل روانی خود را از دست داد و مدام سرش را به دیوار می کوبید! به دستور این زن برده شد وهرگز کسی اورا ندید!
خیلی ها به دستور این سنگدل، ناپدید شدند! او از سرنوشت همه گمشده ها، همه زندانیان و همه مخالفان دست اول رجوی خبر دارد!
در زیر قسمتی از صحبت های خانم نسرین ابراهیمی جداشده از فرقه رجوی که الان ساکن کشور سوئیس هستند را به عنوان گواهی و صحت ادعاهایم، که در زندان های اشرف متحمل شکنجه های زیادی شدند را می آورم که در قسمت انتهایی آن به فروغ سنگدل هم اشاره کردند:
یکی از حرفهای من (نسرین ابراهیمی) همیشه این بوده و هست که به چه دلیل باید در اشرف بیشتر از ۱ سال تمام زندانی می شدم؟ به کدام جرم؟ کسانی که در این رابطه در جریان بوده و یا نگهبانان یا بازجویان من بوده اند روزی اگر وجدان داشتند در رابطه با آنچه که بر من گذشته در آن یک سال خواهند گفت. در ضمن خود سازمان هم در یک سایت به آن اشاره کرده است منتها ۱ سال را که البته بیشتر از ۱ سال هم بود را ۴ ماه گفته اند و نگفته است که من را زندان برده و حتی هواخوری هم نداشتم و از آن زندان فقط برای بازجویی بیرون می رفتم و نه برای هواخوری، اسم زندان را گذاشته اید تحت مراقبت؟؟!!!! زندان زندان است، حبس کردن کسی و در هر محل و یا جایی که باشد و بعد هم شکنجه روحی و روانیش آیا زندان نیست؟!!
مگر شما از میلیشیاهای خونین بال برای ماهایی که جوان بودیم و به اشرف آمده بودیم تعریف نمی کردید که به ما انگیزه مبارزاتی بدهید؟ مگر نمی گفتید که رژیم جمهوری اسلامی چگونه آنها را یا اعدام می کرد و یا شکنجه روحی و جسمی و یا آنها را زندانی می کرد؟ مگر جز این بود که خود شما هم همین کار را می کردید منتها شما با اعضای خودتان این کار را می کردید و جمهوری اسلامی با مخالفان خودش. من هرگز آن زجری که در اشرف کشیدم را فراموش نکرده و نمی کنم، زجر و ظلمی که شما در حق من کردید فقط دوران زندانم نبود بلکه بعد از زندانم هم کم به من زجر ندادید! من هرگز و هرگز و هرگز شما را نبخشیده و نخواهم بخشید!!
هنوز داد و بیدادهای هاجر، مهری حاجی نژاد و فهیمه اروانی را فراموش نکردم، فراموش نکردم که به خاطر وحشت و ترسی که کرده بودم زبانم مثل یک سنگ شده بود و ساعتها تو شوک بودم، فراموش نمی کنم وقتی که مهری حاجی نژاد به من گفت یا این برگه ای که من بهت می گویم بنویس و امضا کن و یا ۲ سال دیگر در همینجا تو را نگه می داریم و بعد هم ۱۰ سال می روی زندان ابوغریب پیش عراقیها و بعد هم اگر زنده ماندی عراقیها تو را با اسرا عوض خواهند کرد!! هنوز داد و بیدادهای مهری حاجی نژاد یادم نرفته و هرگز نخواهم بخشیدش. امیدوارم که تک تک آنهایی که در آن پروسه مسول زندانی کردن من بوده اند این مطلب من را بتوانند بخوانند و دلم می خواهد بدانند که هرگز نخواهم بخشیدشان. البته کسانی از آنها را خدا به جزای اعمالشان رساند، از جمله مهناز بزازی که امیدوارم که این مطلب من را به طور خاص ایشان بخوانند که بیشتر از اینها زجر خواهد کشید چون بیش از اندازه به من که جای دخترش را داشتم ظلم کرد بدون هیچ دلیلی، هیج وقت نخواهم بخشیدش، و همیشه آرزو می کنم که تا آخر عمرش با تمام سلولهایش زجر بکشد.
فراموش نکردم و نخواهم کرد وقتی که فروغ پاکدل این زن کوتوله عقده ای با اون عینک بزرگش که آدم از دیدن قیافه اش وحشت می کرد چطوری روی میز می کوبید و من را به وحشت می انداخت. من هیچ کدام از آنها را نمی بخشم!!!
ضمن همدردی با همه عزیزانی که چون خود من ماهها در زندان های انفرادی در اشرف محبوس بودند،باهمه خوشحالی و سرور اعلام می کنم و ایمان دارم که دنیا، دنیای کوچکی است و امروز فروغ را که همیشه خود رااز دوربین ها مخفی می کرد،سازمان مجبور شده علنی کند و حتما یک روز جزو شهادت دهندگان در دادگاهی خواهیم بود که امثال این بازجوها را محاکمه خواهد کرد!
داستان فروغ سنگدل و البته جایگاه سرکوبگرش را بیشتر در قسمت های بعدی توضیح خواهم داد…
ادامه دارد…
یکی از جداشدگان آذربایجانی از فرقه مخوف رجوی