به یاد اکبر چاووشی که صدایش نارسا بود و شنیده نشد

قاب تصویر اکبر چاووشی عضونگون بخت از اعضای دربند رجوی را از تشت رسوای اطلاع رسان سایت مجاهدین دیدم ودقایقی بدان خیره شدم وبا خاطراتش با اندوه بسر بردم زیرا که مظلومانه ودرتنهایی خویش مرحوم شده بود.
من که اکبرآقا صدایش میکردم ما بعد نقص عضو درپی قطع کامل پنجه ی پا دراثر انفجار مین ؛ دیگرهیچ رمق و روحیه ای برای ادامه ماندن و” اسارت” درچارسوی تاریک خانه مقراشرف مضمحل شده نداشت.
به هم که می رسیدیم باید که شوخی میکردیم وخنده هایمان بلند بلند به گوش اطرافیان میرسید وپاسخ می گرفتیم بازدوهمشهری به هم رسیدند وبا لحجه شیرین گیلکی سربه سرهم می گذارند وخوش هستند.
دریک مقطعی اکبرآقا درپمپ بنزین مشغول بکاربود. ازدورکه میدیدمش دلم میگرفت که با پای ناقص وبا آن سن وسال 14 ساعت کاراجباری وسرپا ماندن درپمپ بنزین مقربیابان گونه اشرف چرا!؟ یک روزی نزدیک تر که شدم مابعد خنده وشوخی ؛ صمیمانه پرسیدم اکبرآقا انگاری خیلی خسته ای وچرا با پای ناقص درپمپ بنزین!؟ اکبرآقا بی آنکه اندک تاملی داشته باشد سرضرب جواب داد” ای بابا. از 6 صبح علی الطلوع تا 8 غروب همه روزه ویکسره توپمپ بنزین هستم ظهرکه برای نهارمیروم فرصت یکساعت چرت زدن هم ندارم چون یکروزدرمیان جمع آوری نهار یا ظرفشویی با من است!! شب هم همینطور مابعد مرخص شدن از کار یک لقمه شام کوفت نکرده باید درجلسه مچ گیری عملیات جاری بنشینم و مزخرفات خواهر سوسن (عذرا علوی طالقانی) را بشنوم و هراز گاهی هم فحش بخورم که چرا کم کاری! میکنم و در اوقات فراغت دراطراف پمپ بنزین یک فضای سبز ایجاد نمیکنم”
با اشاره سرپرسیدم آخرش چی!؟ اکبرآقا درناامیدی مطلق پاسخ داد” هیچی..کاری نمیشود کرد… این روزمرگی ادامه دارد تا نفس مان بند بیاید.!…”
امروز اکبرآقا با یک دنیا حرف و اعتراض نارسا و ناگفته در بستر بیماری پارکینسون ؛ بقولی در اثر سکته قلبی با دارفانی صعب و سخت و زندان گونه خداحافظی کرد ودرعوض مریم قجر فرصت طلبانه یک قاب عکس ازپیش آماده شده خرجش میکند وازاقرارنامه های رایج دریک تشکیلات مافیایی ؛ از اکبرآقا ناجوانمردانه بهره برداری نابخردانه میکند.
خدا بیامرزتش
پوراحمد

خروج از نسخه موبایل