در رسانه های سازمان رجوی آمده است:
“باز هم درخلوتگاه رجوی در آلبانی شمعی خاموش شد.
1- خواهر مجاهد فخری اصفهانیان جاودانه شد.
مجاهد صدیق فخری اصفهانیان
با کمال تأسف مطلع شدیم که صبح روز چهارشنبه 20 دیماه 96 خواهر مجاهد فخری اصفهانیان پس از نزدیک به 4دهه مجاهدت در راه آزادی، بر اثر بیماری سرطان در بیمارستانی در آلبانی درگذشت و به دیار رفیق اعلی شتافت…
2 – مجاهد صدیق اکبر چاووشی
مجاهد صدیق اکبر چاووشی به جاودانه فروغها پیوست
مجاهد خلق اکبر چاووشی پس از 4دهه مجاهدت و مبارزه بیامان در راه آزادی، پرکشید و به یاران شهیدش پیوست. او شامگاه روز جمعه 22دی96 در آلبانی بر اثر سکتة قلبی درگذشت و به دیار رفیق اعلی شتافت…
3 – مجاهد صدیق علی خلخالی به جاودانگی پیوست
مجاهد صدیق علی خلخالی
پیوند ستاره ای دیگر به کاروان کهکشان درخشان آزادی
مجاهد خلق علی خلخالی پس از ۴دهه مجاهدت و مبارزه با دو دیکتاتوری، روز ۲۴دی ۹۶ در آلبانی بر اثر بیماری قلبی درگذشت و به کاروان درخشان ستارگان کهکشان آزادی پیوست. ..”.
و…
20 دی ماه 1396، 22 دی ماه 1396، 24 دی ماه 1396 و…
در درون فرقه جهنمی رجوی چه خبر است؟
یک روز در میان یک نفر می میرد یا کشته می شود؟
هیچ پزشکی هم، چنین فوت ها یا مرگ ها را تائید نکرده است؟
علل مرگها، معلوم نیست.
ظاهرا که:
خانم فخری اصفهانیان به علت ابتلا به سرطان.
آقای صدیق اکبر چاووشی به علت سکته قلبی.
آقای علی خلخالی به علت بیماری قلبی.
اگر وضع بدین منوال پیش برود، هرروز شاهد قربانی شدن یک عزیز خواهیم بود، ناظر بی طرفی هم که نیست. خودشان می برند و خودشان هم می دوزند. (خودشان می کشندو خود نیز دفن می کنند).
مسئولیت مرگهای مشکوک در درون فرقه با کیست؟
این وسط تکلیف کسانی که کشته می شوند و یا به قتل می رسند را چه کسی مشخص می کند؟
کدام پزشک قانونی، تایید می کند که کسانی که فوت شدند، آیا آثار شکنجه و ضرب و شتم روی بدنشان بوده یا نه؟
فرقه رجوی سابقه درخشانی در این قبیل موارد ندارد.
دهها و صدها مورد وجود دارد که نفرات سربه نیست شدند و بعدا گفته شده که خودزنی کرد یا تصادف یا خود سوزی کرده و یا سکته نموده یا…
یک نمونه اش مرگ بسیار مشکوک خانم مینو فتحعلی… – که از مخالفان تشکیلات بود- و به طرز بسیار مشکوکی کشته شد.
جریان از این قرار بود:
در سال ۱۳۸۰ خانم دیگری از اعضای شورای رهبری با مینو فتحعلی بدلیل فشارهای زیادی که در تشکیلات به آنها می آوردند در یک اقدام شجاعانه و باکمک یکدیگراقدام به فرار نمودند.
در سالهای قبل از ۸۲ که حکومت صدام در عراق برپا بود تقریبا هیچکس اجازه خروج از سازمان را نداشت و بطور رسمی کسی نمی توانست از سازمان خارج شود و هرکس هم که بعد از ماه ها طی مراحل وحشتناک جلسات جمعی تحقیر و خرد کردن شخصیت فرد بالاخره اجازه خروج می یافت به زندان ابوغریب منتقل می گشت.
به همین دلیل یکسری افراد ازترس رفتن به زندان ابوغریب، برای خروج ازتشکیلات اقدام به فرار می کردند. مینو فتحعلی هم بخاطر رها شدن از فشارهای جلسات تحقیر وکتک و ناسزاها چون راهی برای خروج نداشت فرار کرد. بلافاصله پس از فرار، حدود ۳۰الی۴۰ گشت با دستور رجوی و انبوهی نیروهای عراقی برای پیدا کردنش بسیج شدند و سرانجام پس از دو سه روز توسط گشت های سازمان و عراقی ها او و همراهش را در بغداد دستگیر کرده و به کمپ باز گرداندند. سپس آنها را چند ماهی زندانی کرده و در زیر شدیدترین فشارها بودند. در آن زمان یکی از سران سازمان بنام مهوش سپهری (نسرین) رسما” درجلسه ای اعلام کرد حکم فرار مینو از تشکیلات مرگ است و بایستی کشته می شد.
هم چنین در جلسه ای در حضور رجوی حکم مرگش اعلام شد و فردی که او را دستگیر کرده بود(زهره شفایی) مورد بازخواست رجوی قرار گرفت و رجوی خشمگینانه فریاد می زد :”تو که دستور تیر داشتی چرا همانجا وی را نکشتی و او را آوردی؟”… چند ماه بعد در جلسات جمعی و محاکمه اعضای متمرد شورای رهبری، مینو فتحعلی از زندان به جلسه آورده می شود و توسط شخص رجوی و در حضور ۶۰۰الی ۷۰۰ تن از اعضای شورای رهبری محاکمه می شود. در آن جلسه در طی ساعت های متمادی سیلی از فحش و ناسزا و تحقیربه سمت وی روانه شده و به او اعلام می شود که سزای فرار از تشکیلات رجوی مرگ است.
سرانجام چندماه بعد همزمان با ورود نیروهای امریکایی به کمپ اشرف از ترس اینکه او مجددا” فرارنکند و به نزد نیروهای آمریکایی نرود او را به به قتل رسانده و اعلام کردند که در بمباران نیروهای ائتلاف در اشرف کشته شده است. و این درحالی بود حتی یک نفر هم در جریان بمباران های اشرف کشته نشد و هنگام بمباران، کمپ اشرف تخلیه شده و هیچکس در بمباران مقرها و ساختمان های کمپ اشرف کشته نشد. جسد مینو فتحعلی هم توسط کسی دیده نشد. و البته همه می دانستند که حکم قتل وی اجرا شده است…
ضمن عرض تسلیت و احترام به بازماندگان همه بی گناهانی که در فرقه رجوی به جرم بی گناهی، مرگ را در آغوش کشیدند، نگرانی عمیق خود را از مرگ های مشکوک در فرقه رجوی اعلام می کنیم.
گناه ما خانواده ها چیست؟ چه کسی به درد دل ما رسیدگی خواهد کرد؟
گناه ما خانواده ها این است که بدون اجازه رجوی، برای جان عزیزانمان دل سوزانده و دچار نگرانی می شویم …
فرید
انجمن نجات مرکز استان آذربایجان شرقی