رجوی که از ترس جانش چند سالی چنان ناپدید شده بود که حتی حاضر نبود در قبال مهم ترین اتفاقات برای فرقه بیصاحبش پیام بفرستد، ناگهان با استشمام بوی کباب که البته بوی خر داغ شده بود، سر از سوراخ گور در آورده و چندین پیام فرستاد. طبق معمول اساس این پیام ها تمجید و تعریف از خود، شعارهای پوچ و غیر واقعی و تهدید مخالفانش بود. وی در قسمتی از آخرین پیامش طبق معمول همیشگی که از چاشنی مظلوم نمایی برای پنهان کردن چهره خود استفاده می کند به نقل از چه گوآرا، این جمله را گفت” دستم بوی گل می داد مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.” هر چند گفته می شود که چنین جمله ای اصلاً متعلق به چه گوآرا نیست و بلکه توسط یک شاعر ایرانی گفته شد و این از علائم سال ها زندگی در سوراخ های گوناگون و دوری از جامعه است اما در جواب این مظلوم نمایی باید گفت: دست تو بوی گل نه که بوی خون و درد و داغ و درفش می دهد.
– دستت بوی خون میدهد چون ترورهای کور را در ایران طراحی و اجرا کردی و خون هزاران نفر را ریختی.
– دستت بوی خون هواداران خودت را می دهد. در حالی که خودت ماه ها قبل از خرداد شصت برای جنگ مسلحانه آماده می شدی و رفتن به پاریس را برنامه ریزی کرده بودی اما به آنها رحم نکرده و آنها را با عواقب جنگ مسلحانه رها کردی.
– دستت بوی خون سربازان ایرانی در جبهه های جنگ با ارتش صدام را می دهد وقتی که تحت عنوان ارتش خصوصی صدام به آنها حمله کرده و به شهادت رساندی.
– دستت بوی خون مردم بی گناه شهرهای مختلف ایران همچون دزفول را می دهد که زیر موشک باران صدام شهید شدند و تو به عنوان یک ایرانی در کنار صدام جنایاتش را توجیه کرده و به او مشروعیت می دادی.
– دستان تو بو می دهد اما بوی خون کسانی که با تظاهرات مسلحانه همچون 5 مهر خون آنان را بر زمین ریختی.
– دستت بوی خون می دهد، خون گرم و تازه مردم ایران و عراق که توسط صدام با بمب های شیمیایی کشته یا مجروح شدند و تا آخر عمر این آثار را با خود همراه دارند و تو در آن زمان برای صدام مزدوری می کردی.
– دستانت بوی متعفن نابودی بنیاد خانواده را می دهد. بوی درد اعضای فرقه خودت که به تو اعتماد کرده اما تو با فریب یا زور و اجبار آنها را وادار به طلاق اجباری نمودی.
– دست هایت بوی درد مادران عضو فرقه را میدهد که کودکان شان را با بی رحمی از آنها جدا کردی و دیگر به آنها بر نگرداندی.
– دست تو بوی ظلمی می دهد که به این کودکان کردی و آنها را از نعمت پدر و مادر محروم و به ناکجا آباد فرستادی تا بزرگ شوند.
– دستانت بوی خون کردهای عراقی را می دهد که در جنگ اول خلیج برای خدمتگزاری به ارباب سابقت صدام آنها را کشتی.
– دستانت بوی درد اعضای فرقه را میدهد که آنها را روزانه مجبور به شرکت در نشست های تفتیش عقاید موسوم به عملیات جاری می کردی.
– دستهایت بوی تحقیر کردن اعضای فرقه ات را می دهد که آنها را مجبور به شرکت در نشست های «غسل هفتگی» میکردی تا مسائل جنسی خود را در بین جمع بخوانند.
– دست هایت بوی خون و بدن های شکنجه دیده اعضای ناراضی را می دهد که آنها را به زندان مخوف ابوغریب فرستادی.
– دستان تو بوی خون مردم بی گناه عراق را می دهد که بین آنها تفرقه افکنی کردی تا به جان هم بیافتند و به اسم تاکتیک «خط موازی با آمریکا» به مزدوری و توجیه اشغال عراق توسط آمریکا در بین عراقی ها پرداختی و فکر می کردی حاصل این تفرقه، ماندگاری آمریکا در عراق و در نتیجه ادامه بقای ننگینت خواهد شد.
دستهای تو بوی خون می دهد بوی خون مردم بی گناه عراق که توسط داعش بر زمین ریخته می شد اما تو از سقوط شهرهای عراق توسط داعش استقبال کرده و داعشی های جنایتکار را «عشایر انقلابی» خوانده و با این ترفند عراقی ها را به حمایت از داعش فرامی خواندی و به این ترتیب در جنایات داعش شریک شدی.
دست های تو بوی خون مردم سوریه را می دهد که تو در نقش مزدوری برای اربابان سعودی ات تا توانستی به تروریستهای تکفیری آنجا کمک های معنوی و حتما مادی فرستادی و آنها را به ادامه جنایات خود تشویق کردی.
دست های تو بوی درد و رنج مردم ایران بخصوص بیماران خاص را می دهد که بدلیل تحریم از داشتن دارو محروم شدند و تو به این هم قانع نبودی و از جنگ طلبان آمریکایی می خواستی که تحریم ها را بیشتر و بیشتر بکنند.
دستان تو بوی خون دانشمندان هسته ای ایران را می دهد که تو در همکاری با اسرائیل اطلاعات آنها را در اختیارشان گذاشتی تا ترور شوند.
دستان تو بوی درد و رنج اعضای فرقه ات را می دهد. تو به پشتوانه صدام خروج از فرقه را ممنوع اعلام کرده و جدایی از فرقه را معادل با گناه کبیره خوانده و حکم اعضای خواهان جدایی را اعدام می دانستی و به این ترتیب کسانی که خواهان جدایی از فرقه بودند را یا با زور مجبور به ماندن در فرقه می کردی یا با تزویر به نوشتن تعهد می کشاندی.
دستهایت بوی درد کسانی را می دهد که با وعده کار و زندگی بهتر و گرفتن برگه اقامت در کشورهای اروپایی آنها را فریب داده و به عراق میکشاندی و آنها را گرفتار می کردی و راه خروج هم که بسته بود. در حالی آنها را به عنوان عضو جدید معرفی می کردی که آنها نه تنها هیچ شناختی از فرقه نداشتند بلکه اصلاً از سیاست چیزی نمی دانستند.
دستانت بوی پول های آلوده به خون صدام، سعودی ها، اسرائیل و از ما بهتران را می دهد که در ازای خیانت به وطنت از آنها دریافت می کنی.
دستانت بوی سوراخ موشی را می دهد که در آن پنهان شدی و حتی حاضر نیستی یک پیام صوتی با زبان خودت بدهی اما برای اعضای فرقه ات نسخه می پیچی که «به دشمن بیا بیا» بگویند تا آنها را به کشتن داده و از خون شان سوء استفاده نمایی.
آقای رجوی دستان تو بوهای بد بسیاری می دهد و بوی گل هایی که چیده و پر پر کرده ای فقط یکی از آن بوهاست. آنچنان بوی بدی می دهد که حتی خودت هم جرات خارج شدن از سوراخ موش را نداری چرا که می دانی به سرعت شناخته خواهی شد.