تمام لفاظی ها و روده درازی ها و حرفهای بی سر و ته رجوی صرفاً برای منحرف کردن اذهان عمومی و اعضای خودش از ابتدای تاسیس سازمان مجاهدین بوده و هست. رهبران فرقه ها مدام از توطئه دشمنان علیه خود صحبت می کنند و با هرچه بزرگتر کردن دشمن، سعی می کنند خود را بزرگ جلوه دهند. آنان در برابر اعضای خود طوری صحبت می کنند که گویی تمام دنیا شیطانی و فاسد است و تنها محل امن جهان در داخل فرقه و زیر نظر رهبریت آنان است(علی الخصوص رجوی). رجوی به گذشته ننگین خود افتخار می کند و کسی نیست به او بگوید این افتخار جز خیانت، جنایت، هدر دادن انرژی و جان و هستی اعضای خودت چیز دیگری نبوده. اما این وظیفه تمام کسانی است که از این فرقه نجات یافته و باید هرچه بیشتر به روشنگری علیه رجوی و فرقه اش بپردازند، کسانی که عمر و زندگی و جوانی خود را تباه کردند و شاهد فنا شدن خانواده های خود بودند.
واقعیت این است که هیچ کس به اندازه مسعود رجوی به ایران و ایرانی ضربه نزده و هیچ کس به اندازه او عمر و هستی بهترین جوانان میهن این مرز و بوم را تباه نکرده، برای رجوی هیچ چیز غیر از رسیدن به قدرت و حاکمیت مهم نبوده و نیست. او مدام از فداکاری حرف می زد در حالیکه همیشه اعضا خود را قربانی و از دم تیغ گذرانده و زودتر از بقیه از صحنه گریخته است.
دوران حضورمان در لیبرتی رجوی مثالی از خاموش کردن چراغ ها توسط امام حسین گفت و اعلام کرد با خاموش کردن چراغ ها هرکس می خواهد برود اما وقتی چراغ ها روشن شد همه مانده بودند و فقط خودش و نزدیکانش رفته بودند!!!
این جانور کمیاب بسیار خودخواه و جان دوست است و در عمر ننگین و سراسر جنایت و خیانت خود همیشه سربار بوده و زندگی خفت بارش را به مزدوری، بیکاری، بی عاری، سرسپردگی، رذالت، فرومایگی، شیادی، دروغگویی، دجالیت، بی سوادی، نادانی، حماقت، بزدلی، پاچه خواری، زن ستیزی، بلاهت، دریوزگی، عهدشکنی، بی شرمی و… گذرانده است.
و اکنون نیز توجیهات و آسمان ریسمان بافی مریم رجوی برایم ناآشنا نیست، کسی که همیشه از موارد غیبی و موهوم صحبت می کند، یک کلام حرف منطقی و روشن و واضح در تمام روضه خوانی هایش پیدا نمی شود و فقط دنباله رو شوهر دربه درش شده است. هنوز هم فکر می کند دوران نشست های چندین روزه و چندین هفتگی است که آنقدر در گوش اعضای اسیرش می خواند تا از هوش می رفتند و هرچه را که او و شوهر فراری اش می گفتند باید بی چون و چرا قبول می کردند. مریم رجوی در منتهای شارلاتان بازی دنیا را تماماً دشمن بشریت نشان می دهد و همیشه سعی می کند خود را ناجی جهان جلوه دهد. خیلی واضح و روشن باید از شیادترین زن و مرد تاریخ ایران و جهان پرسید:
چه شد آن همه وعده و وعید که طی این سالیان به خورد اعضای گرفتار در فرقه ات می دادی؟
نتیجه آن همه سخنرانی ها، نشست ها، اعتصاب ها و… که منجر به خودکشی و روانی شدن عده ای شد آیا حاصل دیگری داشت؟
آیا با گرفتن حق آزادی و ارتباط اعضاء با خانواده و دنیای بیرون در زندان خودساخته ات به جایی رسیدی؟
آیا اعضاء حق انتقاد از رهبری (رجوی)- که خود را مالک مال و جان و ناموس آنها می داند ندارند؟
زمانی که اعضای گرفتار با چشم بینا می دیدند که سیاست گذاری و عملکرد سازمان مدام در حال تغییر و نوسان است و فقط وعده های تکراری به خوردشان داده می شود، آیا حق جداشدن نداشتند؟
آیا اعضای سازمان در بدو ورود به سازمان از تعهداتی که از قبل برایشان معین شده بود، اطلاع داشتند؟
خانواده که در تمامی مذاهب و مکاتب برحق جهان همواره امری مقدس شمرده می شود، از نظر تو چه جایگاهی دارد؟
با این میزان اختیارات و امکانات نامحدود که در دست داری، در برابر چه کسی پاسخگو هستی؟
حقوق سی و اندی ساله اعضای سازمان چگونه تعریف می شود؟
حال این مریم قجر داعشی است که باید پاسخگوی تمام این سوالات باشد، زن فاسد و فاسق و مسخ شده ای که پیرو راه ولایت شوهر گوربه گوری اش شده و در اروپا دائم در حال خوش رقصی برای سناتورهای تاریخ مصرف گذشته می باشد تا باقی مانده عمرش را همچنان در ذلت و خواری گذرانده باشد.