مهدی ابریشم چی ملیجک دربار رجوی گفت: اگر موسی خیابانی زنده بود بزرگ ترین افتخارش زانو زدن درمقابل مریم و بجا آوردن سجده شکر ایدئولوژیکی بود. این چاپلوسی ابریشم چی به مزاق خیلی ها واز جمله مینا خیابانی خواهر موسی و همسردوم ابریشم چی خوش نیامد واو را کلا مسئله دار کرده بود.
موسی نصیراوغلی خیابانی ملقب به موسی خیابانی درسال ۱۳۲۶در تبریز متولد شد وی از اعضای با سابقه سازمان مجاهدین خلق بود. پس از پیروزی انقلاب بهمراه مسعود رجوی رهبری اصلی این سازمان را تشکیل می دادند. درسال ۱۳۶۰ پس از اعلام جنگ مسلحانه فرماندهی نظامی سازمان را برعهده داشت. وی در ۱۹بهمن ۱۳۶۰ درجریان درگیری با نیروهای سپاه پاسداران وکمیته انقلاب درمنطقه زعفرانیه کشته شد.
بی شک موسی خیابانی نقش اساسی در تصمیم گیری غلط اتخاذ مشی مسلحانه درمقطع ۳۰خرداد سال ۶۰ و ترور صدها نفر از هوادران انقلاب اسلامی وکشته شدن اعضای قربانی سازمان را داشت ولی هدف دراین نوشته تجزیه وتحلیل عملکرد موسی خیابانی نیست اگرچه مردم وتاریخ او را درتمامی این سالیان درکنار مسعود رجوی قرار میدهند. نکته ای که دراین مقاله و در آستانه ۱۹بهمن میخواستم به آن اشاره کنم ماهیت قدرت طلبانه وعطش سیری ناپذیر مسعود رجوی است. مسعود رجوی همانند تمامی رهبران جریانات فرقه ای خود را رهبر بلا منازع و مطلق و خدای زمینی نیروهایش تلقی میکرد ودراین مسیر حتی دیگر رهبران برجسته سازمانش که دیگر درقید حیات نبودند را هم تحمل نمی کرد. درجریان نشست های موسوم به طعمه که درحقیقت با هدف تسویه حساب و حذف رقیبان و از جمله مسئولین سابق و یا حتی رهبران سیاسی که درقید حیات نبودند دردستور کار قرار گرفته بودند. بنوبت دکترشریعتی، مرحوم طالقانی ودر ادامه موسی خیابانی را از دم تیغ گذراند. دکترشریعتی را فردی ترسو که برای حفظ جان خط سازش ونفی مبارزه مسلحانه را دردانشگاه تبلیغ می کرد ویا تفسیرهای قرانی مرحوم آیت الله طالقانی را خرده بورژوایی ودرجهت منافع سرمایه داران تحلیل می کرد درحالیکه درتبلیغات بیرونی آنها را مورد ستایش و تحسین قرار میداد.
درجریان نشست های موسوم به انقلاب ایدئولوژیک مهدی ابریشم چی ملیجک دربار رجوی گفت اگر موسی خیابانی زنده بود بزرگ ترین افتخارش زانو زدن درمقابل مریم و بجا آوردن سجده شکر ایدئولوژیکی بود. این چاپلوسی ابریشم چی به مذاق خیلی ها واز جمله مینا خیابانی خواهرموسی وهمسردوم ابریشم چی خوش نیامد واو را کلا مسئله دار کرده بود. درهمین رابطه نشست های مستمر وطولانی با شرکت مسئولین ونفرات ستادها درقرارگاه بدیع زادگان برای وی برگزارشد دریکی از نشست ها که من هم حضور داشتم تعداد ۷۰ نفردرسالن نشست جمع شدیم من فکر می کردم این جلسه هم درادامه نشست های انقلاب است. مسعود ومریم هم با توجه به اینکه نشست داخلی وغیر رسمی بود با لباس وظاهرعادی حاضرشده بودند. نیم ساعت بعد از شروع نشست مسعود رجوی مینا خیابانی را صدا زد وگفت بیا پشت میکروفن ببینم حرف حسابت چیست؟ شنیده ام خون خواهی موسی را از ما کرده ای؟ مینا خیابانی با حالتی گرفته وکاملا درهم پشت میکروفن آمد. رجوی خطاب به مریم گفت حرف این چیست!؟ مریم مثل همیشه که گویی از تمام ماجرا بی اطلاع است با اشاره به مهدی ابریشم چی ازاو خواست توضیح دهد.
مهدی ابریشم چی خطاب به مسعود ومریم درمورد تناقض همسرش چنین گفت: من درجریان نشست های انقلاب گفتم اگر موسی زنده بود بزرگ ترین افتخار وشان او این بود که درمقابل عظمت مریم زانو زده وسجده شکر بجا بیاورد آن روز تا الان مینا مسئله دارشده که چنین حرفی را قبول ندارم موقعی که موسی رهبر سازمان بود مریم یک هوادار بود که بزرگ ترین افتخارش دیدن موسی بود…
بعد از صحبت های ابریشم چی مسعود بلند شد وگفت چشم ما روشن یک شریک هم تو رهبری پیدا کردیم. بذار یک چیز بگم! که و بیشتر حرص بخوری… مهدی کم گفته! اگر موسی زنده بود می بایست نه یک بار بلکه هزاران بار در مقابل مریم زانو میزد و از مریم عاجزانه خواهش میکرد او را در سازمانش بپذیرد. حالا جگرت آتیش گرفت آخی دلم خنک شد. مینا بغض کرده بود وگفت میروم بیشتر فکر میکنم ولی دراین نقطه نمی توانم این را بپذیرم. یک هفته بعد نشست عمومی درسالن اجتماعات اشرف برگزار شد درآن نشست مریم مینا را صدا زد تا این بار در مقابل هزاران نفر از اعضا درسطوح مختلف او را تحت فشار قرار دهد. سوال کرد خوب حرفت را درجمع بزن. هنگامی که مینا همان تناقض را تکرار کرد سالن بهم ریخت مزدوران کاسه لیس رجوی پشت میکروفن صف کشیدند وشدیدترین انتقادها را به مینا کردند صدای چهره مینا درمیان نعره های سگان هار مسعود و مریم گم شد تا اینکه مینا برخلاف میل باطنی وصرفا بخاطر خلاصی از زیر فشارهای روحی و روانی گماشتگان رجوی مجبور به عقب نشینی شد و در ظاهر پذیرفت که موسی درمقابل مریم زانو زده وسجده شکر بجا آورد. آری حس جاه طلبی وکسب قدرت در رجوی تا آنجا بود که حتی نمی توانست پیکر بی جان موسی را درمقابل خود تحمل کند. همان مسعود رجوی که درتبلیغات بیرونی از خیابانی بعنوان سردار خلق نام می برد.
علی اکرامی
همه مجاهدین خلق برن به درک.دم سپاه و کمیته هم گرم
مسعود این متوهم به علت عقده حقارتی که داشت همیشه سعی داشت نه تنها افرادی که در ایران شناخته شده اند بلکه شخصیت های جهانی را هم لجن مال کند در نشست ها از قبل ملیجک هایی مثل ابریشمچی را اماده می کرد و وقت نشست سر نخ را میداد و امثال ابریشمچی و جابرزاده شروع به لجن پراکنی می کردند
بطور مثال در یکی از نشست های عمومی و ابتدایی انقلاب مریم وقتی ابریشمچی ان حرف ها را در مورد انقلاب مریم و موسی زد خواهر موسی که همسرش بود بشدت بهم ریخت و این موجود بی غیرت چطور جلوی جمع از همسرش بد گویی می کرد و افکار جمع را علیه او تحریک می کرد
همچنین اعضا یادشان است که مسعود چگونه افرادی مثل پاک نژاد یا حتی بیژن جزنی که اعتبارش در زندان دها برابر او بود را مسخره می کرد و کل سازمان فداییان را در حد جمع شدن در یک ون میدانست
حتی شورایی های غیر مجاهد هم ارزشی درون تشکیلات نداشتند و شورای رهبری از انها با عنوان پیر خرفت و غرق شده در بوژوازی و زالو ها یاد می کردند و میگفتند از خون سازمان در خارجه ارتزاق می کنند و..