جفنگیات سایر مزدبگیران شورای رجوی
در ادامه قسمت چهارم باز به موضوعات مطروحه در شورا می پردازیم:
بهزاد معزی:
“… و احساس می‌شد که این ده ماده، آنطوری که شاید و باید به دست مردم نرسیده. من به عنوان یک ایرانی پیشنهاد می‌کنم با هر امکان و هر بهایی که هست این ده ماده در نسخ میلیونی بین مردم ایران پخش و تقسیم بشود در شهرهای بزرگ و کوچک و حتی روستاها و آثارش را در قیامهای بعدی خواهیم دید که شعارشان به چه سمتی می چرخد…”
آقای معزی! خلبان فراری! قسمت اول حرف های شما خیلی واقعی است، آنجا که می فرمائید:”این ده ماده، آنطوری که شاید و باید به دست مردم نرسیده.”، بله اصلا نرسیده است! چون اربابان شما که نوکری آنها را می کنید! اصولا در بین مردم جائی نداشته و ندارند! شما خیلی وقت است که نوکری به بیگانگان را پذیرفتید!
در قسمت دوم که پیشنهاد دادید، این ده ماده در نسخ میلیونی چاپ و پخش شود! باید عرض کنم، اگر به هر یک از 80 میلیون جمعیت ایران، 10 کپی هم از این 10 ماده کذایی چاپ کرده و بدهید، باز هم مردم برای خائنین و مزدوران بیگانه و دیکتاتورها ارزشی قائل نخواهند شد! بارها گفتیم و نوشتیم که پرونده سراسر خیانت شما از نظر مردم ایران مختومه شده است و قاتلین و خائنین جایی در بین مردم ایران ندارند!
حسین یعقوبی:
“… من می‌خواستم به یک نکته اشاره بکنم آنهم اثرات بسیار مهم که پیامهای برادر مسعود در این مقطع بوده که این پیامها بسیار راهگشا و هدایت کننده بود…”
آقای حسین یعقوبی، در سایت بهار خود به نام کذائی اتحادیه جوامع ایرانی در آلمان! هم، از اوهام خود بسیار سخن به گزاف رانده اید! اما باید بگویم که می شود از” اثرات بسیار مهم ” لگد پرانی های مسعود خان! یکی دو مثال برای ما بزنی که چطور” راهگشا و هدایت کننده” بود؟؟؟
صدا و سیما در روز اول بنا به توصیه رهبرتان، باید تسخیر می شد! که نمیدانم، شاید تسخیر شده و ما خبر نداریم!
رهبرتان توصیه کرده بودند که:”ائمه جمعه و همه سرکردگان رژیم در اسرع وقت جان به در ببرند، والا به سختی کیفر خواهند دید!”
ما ندیدیم کسی فرار بکند و یا بماند و به سختی کیفر ببیند!!!
شما و رهبران کذائی و مستبدتان، مدام در فرار هستید و از سوراخ موشی به سوراخ دیگر پناه می برید! راستی همه این فرار ها و خزیدن به سوراخ موشها، آیا برای فرار از کیفر بدفرجام و محتوم نیست؟
رضا اولیا:
“… علاقه دارند که می خوان یک هیأتی بیاید خدمت شما برسه و مدال پارتیزانهای ایتالیا را به شما تقدیم بکنند…”
آقای رضا اولیاء! 50 سال است که خود را مجسمه ساز و کمونیست و پارتیزان می نامی! به نظر می رسد که هنوز در دوران پارتیزانی، گیر کرده ای! این هیئت که فرمودی، آیا مثل بقیه هیئت های دیگر که به هزینه رجوی ها به تور دور فرانسه می آیند و آخر سر هم یک انعام خوب از مریم، می گیرند، است؟ نگو نه! که اصلا باورم نمی شود! امیدوارم در تور گردشگری فرانسه به آنها هم خوش بگذرد!
اصغر ادیبی:
“… من وقتی توی محله خودم راه می‌روم کاملاً حس می کنم که حتی دوستان فرانسوی که تا دیروز یک جور دیگر به من نگاه می‌کردند احترامشان به من به عنوان یک ایرانی و به مردم ایران و به حرکتی که آفریدند به واقع شگفت‌انگیز است…”
آقا اصغر! برای اینکه سال 1352 برای پرسپولیس بازی کردی! عده ای شاید اکنون هم برای شما احترام قائل باشند! اما از زمانی که به عنوان دم و دنبالچه رجوی ها اسم در کردی! دیگر همه سوابق درخشان قبلی هم صفر شد! امثال شما اگر دنبال احترام و تکریم هستی، نباید خودت را به خائنان بفروشی! اگر به دنبال یک جور دیگر نگاه کردن مردم به خودت هستی! باید از جوانمردی های تختی های کشور ما هم نشانی به دوش داشته باشی! شما سالها عضوشورای کذائی رجوی بودید! چرا در بحبوحه حملات به کشور عراق که همه سران سازمان فرار را بر قرارترجیح دادند و ما را زیر شدیدترین بمباران ها، تنها و بی یاور گذاشتند! خفه خون گرفته بودی!
البته ما به حمایت های امثال شما نیاز نداشتیم و نداریم! با خدا هستیم و او درهر حال حافظ ما بوده است و خواهد بود!
آقا اصغر باز هم فرموده:
“… امیدوارم که در طی نشست امروز و فردا در حقیقت ما بتوانیم به این وظیفه تاریخی خودمان عمل بکنیم و انقلاب ایران را به پیروزی برسانیم…”
شما سالهاست با رهبر قبلا حاضر و امروز غائبتان! نشست گذاشتید و هربار هم انقلاب ایران را به پیروزی رساندید و حکومت ایران را سرنگون کردید!
39 سال می گذرد و کسی سرنگون نشده است!
خسته نشدید ازاین یاوه بافی ها؟
از کارهای بیهوده تان شرمگین و خجالت زده نشدید؟
خدمت تمامی خوش نشین ها و شورانشینان رجوی ها که در قلب بورژوازی تغذیه میشوند، باید عرض کنم که:
چشم تان را به جنایات سالیان رجوی نبندید و همچون سایر آزادیخواهان واقعی! تا دیر نشده، حساب خود را از حساب خائنین به ایران و وطن فروشان جدا کنید…
پایان
فرید
