از پیله تا پروانه شدن

در مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین به گرداگرد تمامی افراد پیله ای تنیده میشود و افراد سالیان سال در این حصار پیله ای شکل باقی می مانند با این تفاوت فاحش که محصول پیله، پروانه شدن و رهایی ست اما حاصل و آیندۀ فرقه پوچی و فسیل شدن می باشد و اکثرافراد گرفتار درصدد شکافتن این پیله هستند.

اما تاروپود عنکبوتی تشکیلات رجوی ملعون آنچنان چسبناک و لایه به لایه است که جدا شدن و رهایی از آن کار ساده و آسانی نیست و ورود و خروج با فیلترهای طبقه بندی شده کنترل میشود البته این فیلترها خود آدم ها و مزدوران رجوی اند که به نام مسئول برادر، برای افراد از طرف تشکیلات، اجباری انتخاب می شوند و بعضی از آنها نیز پنهانی نفرات را کنترل می کنند و در صورتیکه فرد و یا افرادی بخواهند تصمیمی برای جدا شدن بگیرند با شستشوی مغزی و فشارهای روحی مواجه می شوند و با تعهد گرفتن های مکتوب و دست نوشته های اجباری، پیلۀ موجود تنگ تر و تنگ تر میگردد و هرچه اعتراض و اصرار کنی با برخورد شدید تر مناسباتی و در نهایت انفرادی مواجه میشوی، هرگونه اعتراض چه صریح و چه با زبان دیگری در قالب شعر و طنز وغیره که باشد، سم پاشی و به اصطلاح شخم زدن تشکیلات فرقه ای محسوب می گردد و دیگر هیچ راهی نیست جز تسلیم. به خاطر دارم که یکروز در کار گروهی بیت شعری را از یک خوانندۀ قدیمی به نام ستار با این متن زمزمه کردم:
به گرداگرد من یک پیلۀ تنگ…… می بایست ازاین پیله رها شم
می خام بشکافم این قنداق تنگو….. که هم پرواز با پروانه ها شم.
که بعد از اتمام کار با همچنان برخوردی مواجه شدم که فکرش هم نمی کردم که کار به بازجویی توسط اف جی (فرمانده) قرارگاه رسید و با توهین، به مزدوری و یارگیری علیه مناسبات متهم شدم. حال با تداعی این خاطره و مصداق واقعی در فضای آزاد این متن را تنظیم نمودم، بماند…
البته در سالهای اخیر و با جمع آوری قرارگاه اشرف که نتیجۀ سالها و ماه ها زحمات خانواده و افشاگری آنها بوده، تعداد زیادی توانسته اند در مقرهای کنونی فرقه در آلبانی این قنداق تنگ را بشکافند و هم پرواز با پروانه ها شوند و بدرستی که ایزد منان طبیعت پیله و مبدل شدن به پرواز و رهایی را خلق نموده و هیچ عنصر و قدرتی نمی تواند مانع آن گردد.
با آرزوی پرواز تک تک پروانه های گرفتار در فرقۀ مخوف و مخرب رجوی ملعون که همچون عنکبوت، ازفرایند پیله و پروانه شدن می هراسد.
بیژن

خروج از نسخه موبایل