مورخه 30/11/96 اعضای انجمن نجات شعبه خوزستان با خانواده فریدون زارع از اعضای اسیر در فرقه رجوی که متاسفانه سالهاست بدلیل معلولیت جسمی ویلچرنشین شده است در شهرآزادی اندیمشک دیدار کردند.
آقای نادر زارع از خانواده های فعال عضو انجمن نجات است که همواره در این سالیان برای نجات برادر معلول و اسیرش ازهر کوششی دریغ نکرده به همراه فرزندانش از حضور اعضای انجمن نجات در منزلشان استقبال کردند.
آقای زارع و فرزندانش گفتند ابتدا از حضور شما وازاینکه می بینیم هنوز هم همیار و همراه ما برای نجات برادرمان هستید تشکر می کنیم. واقعا ازاینکه می بینیم فریدون سالهاست با وجود معلولیت جسمی درفرقه رجوی اسیر است رنج می بریم. فرزندان آقای نادر زارع گفتند باورکنید ما حاضریم عمو فریدون را با هزینه خودمان به ایران برگردانده ودراینجا به او رسیدگی کنیم، به حمدالله جا ومکان هم داریم وازکمکی برای او وبخصوص برای بهبودیش دریغ نداریم.
آقای زارع برای تجدید خاطراتش عکس هایی که فریدون چه در دوران سربازی درجبهه و یا با دوستانش درایران گرفته بود را به اعضای انجمن نجات نشان داد وگفت واقعا ازاینکه او الان درکشور غریب روی ویلچر نشسته و سران گروه رجوی از وجود او سوء استفاده می کنند رنج می بریم. اینجا هر بار دوستان سابق وی ازما سئوال می کنند که آیا خبری از فریدون نشد؟ ومی گویند اگر لازم می دانید چند نفر ازما حاضریم برویم آلبانی تا او را نجات و به ایران برگردانیم.
اعضای انجمن نجات خوزستان ضمن تشکر ازمهمان نوازی خانواده آقای زارع به آقای نادر زارع و فرزندانش گفتند توجه وتلاش شما برای نجات عزیزتان قابل تحسین است که یقینا اگر فریدون ازاین همه لطف ومحبت شما به خودش مطلع شود با همین وضعیتی که دارد تصمیم به جدایی ازفرقه خواهد گرفت. متاسفانه یکی ازعواملی که باعث شده فریدون درفرقه بماند بنظرما همین وضعیت جسمی اش می باشد که فکر می کند برای ادامه زندگی باید به فرقه وابسته باشد بنابراین همه ما باید تلاش کنیم تا به هرطریقی نگرانی و ابراز محبت شما به او را به گوش فریدون برسانیم قطعا اگرسران فرقه بگذارند او با خانواده اش ارتباط بگیرد کار آسان تر خواهد شد. بهرحال امیدواریم که این امر محقق شود وفریدون هم بتواند تابوی ناتوانی جسمی را درخودش بشکند.
درپایان این دیدار که حدود 2 ساعت طول کشید خانواده آقای زارع عهد بسته و گفتند ما هیچگاه دست ازتلاش برای نجات عزیز اسیر خود بر نخواهیم داشت و آرزوی مادر مرحوم خود را برآورده خواهیم کرد چون او تا آخرین لحظات حیاتش اسم فریدون را برلب داشت و از ما خواست هر طورشده فریدون را نجات دهیم.
